مقالات روان شناسی و نظریه های روان شناسی و اعتیاد اینترنتی

مقالات و نظریه های روان شناسی و مقالات روان شناسی اینترنت و اعتیاد به اینترنت و اختلالات رفتاری و روانی و روان شناختی

مقالات روان شناسی و نظریه های روان شناسی و اعتیاد اینترنتی

مقالات و نظریه های روان شناسی و مقالات روان شناسی اینترنت و اعتیاد به اینترنت و اختلالات رفتاری و روانی و روان شناختی

نامزدی موفق (2)

نامزدی موفق (2)
وقتی نامزد کوچک بود
 
یکی از چیزهایی که باید در مورد نامزدتان بدانید، جو حاکم بر خانواده اش است
در مقاله قبل گفتیم که در یک نامزدی خوب، دو طرف باید درست و درمان همدیگر را بشناسند. گفتیم که ویژگی های آدمیزاد خیلی عمیق تر از رنگ مورد علاقه و ماه تولد و از این چیزهاست. تمام مطلب را هم گذاشتیم روی ابعاد مختلف شخصیت و تأکید هم کردیم که هر چه شخصیت شما بیشتر به هم شبیه باشد، احتمال بیشتری دارد که زندگی آینده تان بدون تنش تر باشد. اما غیر از تیپ شخصیتی، شما چیزهای دیگری هم باید در مورد نامزدتان بدانید؛ مثلاً میزان استقلال از خانواده پدری، هم در دخترها و هم در پسرها خیلی مهم است. غیر از این، هر خانواده ای جو خاص خودش را دارد و جو حاکم بر خانواده است که خیلی از رفتارهای عاطفی فرد مقابل شما را شکل می دهد. شما برای شناخت نامزدتان، باید در مورد خانواده اش هم چیزهای زیادی بدانید.

چقدر مستقل شده است؟
 
روان شناس ها به استقلال از خانواده می گویند «تمایز یافتگی». تمایز یافتگی یعنی اینکه فرد چقدر از خانواده اصلی اش استقلال عاطفی پیدا کرده و از وابستگی خارج شده است. تمایز یافتگی و استقلال عاطفی از خانواده پدری، بخشی از فرایند رشد انسان است که باید آن را طی کرد.
نکته 1: معمولاً خانم ها تمایز یافتگی کمتری دارند؛ یعنی بیشتر به خانواده هایشان وابسته اند. اما اگر این تفاوت در وابستگی و تمایز زن و مرد خیلی زیاد باشد، زندگی تلخ می شود.
نکته 2: اگر هر دو طرف ازدواج تمایز نایافته باشند، باز هم مشکل ایجاد می شود.
نکته 3: مشکل وقتی شدیدتر می شود که یکی از دو طرف به شدت به خانواده پدری وابسته باشد و طرف مقابل وابستگی خاصی به خانواده نداشته باشد. اصلاً نوع نگاه این دو به زندگی متفاوت است و این وابستگی متفاوت در زندگی به شدت مشکل ایجاد خواهد کرد.

دلبستگی اش چه شکلی است؟
 
افراد سبک های دلبستگی متفاوتی با هم دارند. سبک دلبستگی در سال های اولیه کودکی در رابطه با مادر شکل می گیرد اما آدم ها همین شیوه ارتباط عاطفی را در بزرگسالی و با دیگران هم تکرار می کنند. در مورد سبک های دلبستگی می شود سؤال هایی از نامزد محترم پرسید که سبکش را مشخص می کند. سعی کنید نوع این دلبستگی را بشناسید. هر کدام از سبک ها دنیای متفاوتی دارند:

سبک دلبستگی ایمن:
 
کسانی که دلبستگی ایمن دارند، از دو سبک دیگر روابط موفق تری دارند. آنها عزت نفس بالایی دارند و احساس می کنند که دیگران آنها را دوست دارند. آنها با این جمله ها در مورد خودشان موافقند:
برقراری روابط صمیمانه با دیگران برای من آسان است.
به راحتی به دیگران وابسته می شوم.
وقتی دیگران به من وابسته می شوند، راحت هستم.
نگران طرد شدن یا وابستگی بیش از حد به دیگران نیستم.

سبک دلبستگی اجتنابی:
 
کسانی که دلبستگی اجتنابی دارند، بیشتر دوست دارند که تنها باشند و از درگیری زیاد اجتناب می کنند. آنها وابستگی و نزدیکی با دیگران را خطرناک می دانند چون فکر می کنند دیگران می خواهند آنها را اذیت کنند. آنها جمله های زیر را در مورد خودشان صادق می دانند:
نزدیک شدن به دیگران برای من راحت نیست.
به سختی می توانم به دیگران اعتماد کنم.
وقتی کسی زیاد با من صمیمی می شود احساس ناراحتی می کنم.
از وابسته شدن به دیگران خوشم نمی آید.

سبک دلبستگی مضطرب ــ دو سوگرا:
 
کسانی که سبک دلبستگی مضطرب ــ دوسوگرا دارند، معمولاً در رابطه احساس ناامنی و حسادت می کنند. آنها، هم دوست دارند به دیگران نزدیک شوند و هم دائم می ترسند که طرد شوند. جمله های زیر در مورد آنها صادق است:
آن قدر که من می خواهم، دیگران حاضر نیستند به من نزدیک شوند.
اغلب نگرانم که نامزدم واقعاً مرا دوست نداشته باشد.
دوست دارم کاملاً با دیگران صمیمی و یکرنگ شوم و همین باعث می شود دیگران طردم کنند.
نگرانم که به دیگران نزدیک شوم و بعد آنها من را طرد کنند.
نکته: وقتی توانستید سبک دلبستگی خود و نامزدتان را بشناسید، هم آگاهی بیشتری نسبت به مشکل دارید و هم می دانید که از کجا باید برای رفعش تلاش کنید. در واقع مشکل در اینجا یعنی نداشتن سبک ایمنی و راه حلش این است که باید به شکل ریشه ای آن را حل کرد و تغییرش داد. یعنی باید به روان شناس بالینی مراجعه کرد. کسانی که سبک دلبستگی ایمن ندارند، زندگی دوران نامزدی را، هم به خودشان تلخ می کنند و هم به نامزدشان.

چه جور خانواده ای دارید؟
 
یکی از بهترین توصیه ها برای ازدواج ها در دوران نامزدی، این است که تا حد امکان، وقت خود را با خانواده همسر آینده شان بگذرانند. توجه به نوع برخورد پدر و مادر نامزدتان با یکدیگر و همچنین برخورد آنان با فرزندانشان (به خصوص همسر آینده تان) اطلاعات زیادی به شما می دهد. البته معمولاً خانواده ها هم از خودشان یک ویترین خوشگل ارائه می دهند اما کم کم و با زرنگی می توانید شیوه های ارتباطی خانواده همسرتان را کشف کنید. یکی از راه هایی که می تواند به شما کمک کند خانواده هسمرتان را بهتر بشناسید، توجه به مرزهای نامرئی بین آدم های آن خانواده است.
هر خانواده ای برای خودش تقسیم بندی ای کشوری دارد. این تقسیم بندی در ساده ترین شکلش به اندازه آدم های یک خانواده است؛ مثلاً در یک خانواده فرضی پنج تا مرز وجود دارد؛ پدر، مادر، خواهر بزرگ تر، خواهر کوچک تر و پسر هفت ساله. این خانواده در یک قرارداد نانوشته توافق کرده اند که هر کسی چه وظیفه ای در قبال خودش و خانواده اش دارد، چه آزادی هایی دارد و چه محدودیت هایی.
این مرزها هستند که معین می کنند پدر نان آور خانه باشد یا مادر، دخترها تا چه سنی می توانند لباس هم را بپوشند و پسر تا چه سنی می تواند کنار پدر و مادرش بخوابد. مرزهای خانواده سه شکل مختلف دارند:

1ــ مرزهای در هم تنیده:
 
این خانواده ها در بین روان شناسان خانواده به «خانواده با درهای باز» مشهورند. توی این خانواده ها همه چیز شلم شورباست؛ بی قانونی مطلق؛ ملغمه ای که در آن هیچ کس شکل خودش را پیدا نکرده است، همه به شدت به هم وابسته اند، مشق های بچه کوچک را بیشتر وقت ها بچه بزرگ تر می نویسد، جای مشخص برای خواب پدر و مادر در نظر گرفته نشده است یا اگر در نظر گرفته شده، کاربری های دیگری هم مثل محل بازی و احتمالاً خواب بچه ها هم پیدا کرده است، همه لباس همدیگر را می پوشند، دست همه توی جیب همدیگر است و شماره رمز کارت بانک پدر را همه دارند. اگر به یکی از اعضای این خانواده استرسی وارد شود، همه اعضای دیگر آن قدر به هم می ریزند که عملاً هیچ کاری نمی توانند انجام دهند.
این خانواده ها باعث فلج روانی بچه ها می شوند و باعث می شوند که بچه ها هیچ وقت کاملاً مستقل شدن را یاد نگیرند. بچه های این خانواده ها همیشه بچه و وابسته نگاه داشته می شوند و مهارت های ارتباط درست با دیگران و احترام به حریم شخصی دیگران، هیچ وقت در این خانواده ها یاد داده نمی شود. گرچه گاهی بعضی از رفتارهای مرزهای به هم تنیده جواب می دهند ــ مثلاً موقع فشار اقتصادی، پوشیدن لباس های همدیگر نشانه فهم یک خانواده است یا وقتی که مادر برای بر طرف کردن نیازهای نوزادی بین خودش و نوزاد مرزی نمی بیند ــ اما مسأله این است که خانواده با درهای باز، همیشه فرزندان را نوزاد نگه می دارد.
در صورتی که نامزد شما چنین خانواده ای داشته باشد، اگر خانواده خود شما هم از این نوع هستند که هیچ اما اگر این گونه نیست، احتمال به وجود آمدن مشکل زیاد است.
تصور دو نفر که یکی شان از مرزهای درهم تنیده آمده باشد و یکی از مرز بسته، کاملاً متفاوت است؛ مثلاً زن دوست دارد که توی جیب شوهرش دست کند اما مرد کاملاً به مستقل بودن حریم ها معتقد است.

2ــ مرزهای خشک و بی انعطاف
 
این یکی دقیقاً برعکس اولی است. در خانواده هایی که مرزبندی داخلی شان خشک است، ما بیشتر با یک پادگان نظامی روبه رو هستیم؛ هر کس کار خودش را انجام می دهد هیچ کس به هیچ کس کمک نمی کند حتی اگر واقعاً یکی از اعضای خانواده درمانده باشد، هیچ کس هیچ کس را تشویق نمی کند و هیچ کس دلش برای کسی نمی سوزد. در این خانواده ها وظیفه هر کس خیلی خشک مشخص شده است؛ مثلاً پدر در هر حال باید پول در بیاورد، مادر هر روز غذا بپزد، پسر هر روز به مدرسه برود و در یک ساعت مشخص بر گردد. دختر به دانشگاه برود و در همان ساعت مشخص شده برای پسر مدرسه ای به خانه برگردد. این خانواده ها از نظر قدرت به یک پادگان نظامی و از لحاظ عاطفه به یک «مجمع الجزایر خانواده نام» شبیه هستند. بچه هایی که در این خانواده ها پرورش می یابند، عزت نفس پایینی دارند و برای شروع رابطه صمیمانه با دیگران به شدت مشکل دارند. اگر هم شما و هم همسرتان از چنین خانواده هایی باشید احتمالاً می توانید با هم زندگی کنید اما اگر ذهنیت شما مثل خانواده با مرزهای باز کاملاً شلخته و ذهنیت نامزدتان نظامی مآبانه باشد، نمی توانید با هم یک خانواده شاد را تشکیل دهید.

3ــ مرزهای منعطف
 
خیلی از خانواده ها مرزهایشان نه کاملاً در هم تنیده است و نه کاملاً خشک. خانواده هایی که مرزهای منعطف دارند، در درجه اول مرزهایشان را مشخص کرده اند؛ یعنی خیلی واضح و روشن، هر کس وظیفه خودش را می داند و کسی ابهام ندارد که چه کاره است؛ مادر خانه می داند که خرید تا کجای کار با اوست و از کجا آن طرف تر با پدر خانواده. در شرایط معمول کسی سلیقه خودش را به دیگری تحمیل نمی کند و کسی لباس کس دیگری را نمی پوشد. خلاصه اینکه هر کسی حریم خودش را درست و حسابی می شناسد. اما همه اینها یک «اما» دارد؛ در خانواده های سالم، در شرایط ضروری این مرزها و وظیفه ها قابل تغییرند؛ مثلاً اگر در این خانواده، وظیفه پسرها بعد از اتمام تحصیلات، استقلال مالی تعریف شده بود، پدر در عین احترام به این قانون می تواند یک سرمایه مالی هم برای شروع کار پسر در نظر بگیرد یا اگر ساعتی برای برگشت دختر جوان خانواده به خانه مشخص شده بود، زیر مجموعه والدین، در شرایطی که دختر دلیل موجهی برای دیر کردنش داشته باشد، آسان گیر هستند. در این خانواده ها زیر مجموعه والدین نیازهای هر مقطع سنی را به خوبی می شناسند و بر اساس همین نیازها، وظیفه ها و آزادی هر فرد معلوم می شود. مرزهای انعطاف پذیر باعث می شوند کودکانی مستقل، خلاق و در عین حال عاطفی در خانواده رشد کنند. در این خانواده ها عاطفه می تواند مرزهای منطقی خانواده را جابه جا کند. اصلاً لذت بودن با خانواده به خاطر همین عاطفی بودن قوانین خانواده است و گرنه آدم شب از اداره بر نمی گشت به خانه! اگر نامزد شما از این خانواده هاست که فبها، اما یادتان باشد که اگر خودتان هم در چنین خانواده ای بزرگ شده اید، در این مورد مشابه هستید و گرنه لااقل باید نگاهتان را نسبت به ماهیت خانواده عوض کنید.
منبع:همشهری جوان، شماره 236

کاتی مهم و کلیدی برای جوانان در آستانه ازدواج

کاتی مهم و کلیدی برای جوانان در آستانه ازدواج
:: تناسب فرهنگی
 
ما تناسب فرهنگی داریم، آنها از نظر فرهنگ با ما متفاوت اند؛ راستی فرهنگ یعنی چه؟ فرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف می کند. آن، به ما می گوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید صورت گیرد؟ از آنجا که فرهنگ ها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آنها نیز فرق می کند. به عنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذری ها بسیار متفاوت تر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالی هاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است.
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار می شویم این فرهنگ ماست که می گوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و... هیچ کاری نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصله های فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
حال اگر 2 نفر همه خصوصیات شان (که ذکر شده و خواهد شد) با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کرده و بگویند چه بیخود است! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونه ای هم فرهنگ می شوند.

:: تناسب شخصیتی
 
هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر 2 نفر که ازدواج می کنند، تفاوت های شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی می شوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برون گراست و راحت ابراز احساسات و عواطف می کند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج می کند که انسانی درون گراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است. این دو در طولانی مدت دچار مشکل می شوند؛ با هم هستند ولی احساس تنهایی می کنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر می شوند ولی به تدریج از هم فاصله می گیرند چون با هم تناسب ندارند و نمی توانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند.

:: تناسب اعتقادی
 
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و بخاطر هیچکس نمی آیند و بروند. اگر 2 نفر که با هم ازدواج می کنند، این تناسب را ندارند، بدانند که اعتقادات تغییری نمی کند مگر بر اساس شناخت. به عنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج می کند و می گوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد. حجابی که به خاطر پسر می آید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچک ترین اختلافی پیش آید، برداشته می شود. وقتی انسان محجبه و نمازخوان می ماند که اعتقاداتش را پیدا کند، نه اینکه صرفا به خاطر نگاه داشتن حرمت شخص دیگری آنهم بصورت مقطعی باشد. اگر فردی بی اعتقاد است، باید در ابتدا حوزه آشنایی او را پیدا کرد تا او با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.

:: تناسب تحصیلی
 
این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا می تواند باشد)، جزء مسائلی است که می گوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه می توانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمی آید. اگر دختر فوق لیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد (در حالی که به غلط جا افتاده که شوهر باید بالاتر باشد) ولی اصولا بهتر است که هر دو هم سطح باشند. گاهی2 نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا می شوند و ازدواج می کنند. پسر دکترا می گیرد ولی دختر در همان مقطع مانده است. کم کم از هم فاصله می گیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت می شود.

:: تناسب اقتصادی، اجتماعی
 
طبقه اقتصادی، اجتماعی یک نوع نگرش به زندگی ایجاد می کند. وقتی 2 نفر از لحاظ طبقه اقتصادی، اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است. گاهی آدم هایی متعلق به طبقه اقتصادی، اجتماعی بالا نیستند ولی با فعالیت های اقتصادی، اجتماعی به این طبقه می رسند و صاحب خانه، ماشین، ویلا و... می شوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها می گویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این موضوع می کند. طبقه اقتصادی، اجتماعی به انسان ها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی می دهد. بنابراین وقتی 2 نفر از 2 طبقه اقتصادی، اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل بتدریج دچار مشکلات بسیار می شوند.

:: نقش رضایت والدین
 
از آنجا که عدم رضایت والدین تا سال های بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، خوب است که دو نفری که می خواهند ازدواج کنند، حتما خانواده هایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد کرد. باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث می شود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاش ها راضی نشدند، شایسته است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکر کنند. چرا که حقیقت امر این است که رضایت والدین تا زمانی که زندگی می کنند تأثیر خودش را دارد. بنابراین ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی انسان است. بدیهی است جدی گرفتن این مسئله و دقت در تمام جوانب می تواند زندگی موفقی را رقم بزند. در غیر اینصورت، پشیمانی و پریشانی نتیجه ازدواج عجولانه خواهد بود.
منبع:http://www.dostan.net

سوالات روز خواستگاری

سوالات روز خواستگاری
برای اینکه ازدواج موفقی داشته باشید لازم است که قبل از هر اقدامی شریک زندگی آینده‌تان را خوب بشناسید و با خلق و خو، نظرات و سبک زندگی او آشنا باشید...
در این مقاله عناوینی از مهم ترین سوالات خواستگاری را برایتان بیان می کنیم که بخشی از آن گفته ی خودتان است . البته نوشتن لیستی که شامل تمام سوالات لازم برای شناسایی شریک آینده تان باشد غیر ممکن است زیرا تفاوت های فردی ،شغلی،فرهنگی،اعتقادی و غیره در انسان ها باعث می شود یک نسخه ی واحد کارساز نباشد .می توان اصولی را بیان کرد که در فرهنگ ما برای داشتن زندگی موفق زناشویی لازم است اما شاید کافی نباشد. به همین دلیل بعد از خواندن سوالات پیشنهادی تبیان ، خود شما نیز باید تغییراتی در آن ایجاد کنید.
ابتدا زمانی که تصمیم می گیرید که خواستگاری را به خانه بپذیرید یا همراه خانواده به خواستگاری بروید ، بهتر است کمی با خود خلوت کنید . واقع بینانه به خود و شرایط موجودتان نگاه کنید. خود را از نظر زیبایی،تحصیلات،شرایط مالی ، فرهنگ خانواده بسنجید. این کار برای سنجیدن توقعات خوداز زندگی و همسر آینده ،کمک خواهد بود.
بهتر است علاوه بر شناخت بیشتر از شرایط فعلی تان ،آرزوها و انتظاراتتان راجع به زندگی زناشویی را مشخص کنید. در خلوت خود شعار ندهید. اینکه معیار های صحیح چیست با این که معیار های شما چیست متفاوت است .ممکن است شما بر اساس معیار هایی صحیح انتخاب کنید اما در زندگی آینده چون این معیار ها برایتان درونی نشده و فقط جنبه ی شعار داشته ، دچار مشکل شوید. پس نگاهی واقع بینانه به شرایط موجود و خواسته های آینده بسیار مهم است . وقتی به یک ارزیابی صحیح رسیدید ،دست به کار شوید.لیستی برای خود تعیین کنید و البته باید یاد آور شوم سوالات استاندارد ، با جواب های مشخص وجود ندارد و جوابی متفاوت از آنچه شما فکر می کردید به یک سوال نباید باعث شود نظر شما منفی گردد.خیلی از پاسخ ها خود باعث سوال دیگری می شوند و مهم این است که شما در آن زمان بتوانید به خوبی و البته صادقانه گفتگو کنید.
سوالات کلی برای شروع خوب است اما خیلی تعیین کننده نیست زیرا سوال کلی جواب کلی هم دارد و به شناخت بیشتر کمک نمی کند.
بعضی از سوالاتی که در زیر آمده در صورت آشنایی قبلی با فرد برای مثال فامیل بودن نیازی به پرسیده شدن ندارد و برخی برای شما حائز اهمیت نیست .پس سوالات زیر را به عنوان چند پیشنهاد مطالعه بفرمائید.
- بیوگرافی خوتان را بگوئید: (سن ، تحصیلات ، شغل ،تعداد فرزندان خانواده ، وضعیت پدر و مادر، خواهر و برادر ها، این که چندمین فرزند خانواده است )
- علت اینکه تصمیم به ازدواج گرفتید چیست؟ (خواست خانواده ، فشار فرهنگی یا نیاز شخصی)
- در زندگی چه هدفی را دنبال می کنید؟ چند تا از سر فصل های مهم در آینده تان چیست؟(برای مثال گرفتن بورسیه،موفقیت در زمینه ی ورزش و..)
- چه ملاک هایی برای خوشبختی دارید؟
- مسائل اقتصادی همسر و خانواده ی او چقدر برایتان مهم است؟
- بعد از ازدواج چقدر مایل به ارتباط با خانواده ی همسرتان هستید؟
-دوست دارید همسرتان با خانواده ی شما تا چه حد صمیمی باشد؟
- در تصمیم گیری ها اهل مشورت هستید؟
-آیا خانواده و دوستانتان در تصمیماتتان دخیل هستد؟ در آینده همسرتان چطور؟
-اگر اختلاف نظری بین همسر و خانواده تان ایجاد شد ، چگونه آنرا رفع می کنید؟
-خانواده ی خود را سنتی می دانید یا مدرن؟ می خواهید چطور خانواده ای تشکیل دهید؟
- نظرتان راجع به مرد سالاری و زن سالاری چیست؟
- تکلیف مدیریت خانه چه می شود؟
- درزمان وقوع اختلاف نظر ، اگر با گفتگو به نتیجه نرسیدیم ، چه کسی نظر آخر را بدهد؟
- چه عقیده ای در باره ی مدیریت اقتصادی خانه دارید؟
-تعریف تان از صرفه جویی چیست؟
-چقدر اهل پس انداز هستید؟
- چقدر دوست دارید صاحب فرزند شوید؟
- در تربیت فرزندان ، چقدر اختیارات را به همسرتان واگذار می کنید؟
همسر
- تا چه حد به اعتقادات مذهبی پایبند هستید؟
- از نظر دیگران فرد مذهبی هستید؟
- تعریفتان از حجاب چیست؟ ( چادر ، مانتوی پوشیده ،چادر ملی ،بلوز و شلوار و روسری و ..)
-در رفتار با نامحرم چه روشی دارید؟
- خودتان در محل کار وخانواده ، با نامحرم چگونه رفتار می کنید؟
- از همسرتان تو قع دارید چگونه رفتار کند؟
- با کار کردن خانم ها موافقید؟ چه نوع کاری؟ (مخصوص خانم ها)
- دوست دارید در آینده شاغل باشید؟ (مخصوص آقایان)
-آیا همسرتان باید برای هر کاری از شما اجازه بگیرد؟
-اهل مطالعه هستید یا نه ؟ اگر بله در چه موضوعاتی؟
-آیا فیلم دیدن را دوست دارید؟ زیباترین فیلم هایی که تا کنون دیده اید ،کدامند؟
-رابطه تان با دنیای مجازی و اینترنت چگونه است؟
- اگر اهل استفاده از اینترنت هستید، بیشتر به سراغ چه موضوعات و سایت هایی می روید؟
-با چت کردن چه میانه ای دارید؟
- تا به حال به چه کارهایی اشتغال داشتید؟
- از کاری که می کنید ،راضی هستید؟
- رابطه تان با همکارانتان چطور است؟
حتما راجع به خط مشی سیاسی و اعتقادات خود صراحتا صحبت کنید و از او سوالات کاملی بپرسید چون ممکن است در آینده به مناسبت های مختلف ، اختلاف عقیده ی سیاسی دیگر شرایط زندگی تان را تحت تاثیر قرار دهد.

فهرست سوالات روز خواستگاری
-با جشن عروسی موافقید؟ تا چه حد موافق خرج کردن برای مراسم هستید؟
-آیا در باره ی مهریه نظر خاصی دارید؟
-رسم و رسوم خاصی هست که خانواده تان برایشان خیلی مهم باشد؟
-چه نوع تفریحاتی را دوست دارید؟
- بعد از ازدواج با دوستانتان تا چه حد رفت و آمد می کنید؟
- دوست دارید همسرتان اهل معاشرت با دوستان باشد یا نه ؟
این ها بخشی از اطلاعاتی است که ما از همسر آینده مان نیاز داریم اما همه ی آن نیست. تحقیق ،مشاوره می تواند بسیار موثر باشد. به خدا توکل کرده و سعی کنید بهترین انتخاب را داشته باشید زیرا هرچند دین ما در صورت اختلاف امکان جدایی را قرار داده است اما مشکلات پس از آن به قدری زیاد است که بهرین راه پیشگیری از طلاق با انتخاب صحیح است.

سین جیم‌های روز خواستگاری
 
خجالت و رودربایستی را کنار بگذارید و رک و مستقیم سوالاتی را که به ذهنتان می‌رسد بپرسید. هیچ پرسشی را بی‌پاسخ رها نکنید و در مورد تمام جزئیات زندگی مشترک با همسر آینده‌تان حرف بزنید….
برای اینکه ازدواج موفقی داشته باشید لازم است که قبل از هر اقدامی شریک زندگی آینده‌تان را خوب بشناسید و با خلق و خو، نظرات و سبک زندگی او آشنا باشید. اگر در مراحل اولیه آشنایی هستید فرصت مناسبی برای این کار است تا بعد‌ها از ازدواج پشیمان نشوید. شاید هر کدام از ما درباره راز موفقیت زوج‌های موفق دنیا چیزهایی شنیده باشیم و این سوال به ذهنمان برسد: «برای اینکه ارتباط ما در مراحل اولیه به یک زندگی زناشویی موفق و پایدار منجر شود چه کار‌هایی را باید انجام دهیم؟» تحقیقات مختلف نشان می‌دهد که قبل از ازدواج باید در یک مکالمه صادقانه این سوالات را از همسر آینده‌تان بپرسید و خودتان هم برای هرکدام پاسخی داشته باشید تا اگر او هم از شما همین سوالات را پرسید آمادگی جواب دادن را داشته باشید. بنابراین خجالت و رودربایستی را کنار بگذارید و رک و مستقیم سوالاتی را که به ذهنتان می‌رسد بپرسید. هیچ پرسشی را بی‌پاسخ رها نکنید و در مورد تمام جزئیات زندگی مشترک با همسر آینده‌تان حرف بزنید.
همشهری مثبت در شماره مهرماه خود ۴۲ سئوالی را که روز خواستگاری باید از همسر احتمالی آینده خود بپرسید را مطرح کرده که ۲۹ سئوال آن در ادامه می‌آید:

عشق کافی نیست
 
اگر همسر آینده‌تان به شما ابراز عشق می‌کند باید از او بپرسید که چرا شما را دوست دارد و به چه دلیل می‌خواهد با شما ازدواج کند. چند پرسش دیگر را هم مطرح کنید:
۱به چه دلیل مرا دوست‌داری وتصمیم گرفتی با من ازدواج کنی؟
۲ آیا در زندگی تو موضوعی وجود دارد که من از آن بی‌خبرم؟
۳ در گذشته شکست عشقی را تجربه کرده‌ای؟
۴ آیا درباره من چیزی وجود دارد که تو را آزار می‌دهد؟

بچه داشتن یا نداشتن مساله این است
 
یکی از موضوعات اساسی که قبل از ازدواج باید درباره آن حتما بحث کنید. ممکن است شما اصلا مایل به بچه‌دار شدن نباشید یا حداقل تا چند سال آینده چنین تصمیمی نداشته باشید. باید این موضوع را مطرح کنید. علاوه بر این سوالاتی از این قبیل به کارتان می‌آید:
۵ آیا می‌خواهی بچه داشته باشیم؟ اگر پاسخ همسر آینده‌تان به این سوال مثبت بود در مرحله بعد از او بپرسید که چند بچه می‌خواهد.
۶ اگر نتوانیم بچه‌دار شویم باز هم بدون بچه به زندگیمان ادامه می‌دهیم؟ در چنین شرایطی آیا مایل هستی که سرپرستی بچه دیگری را بر عهده بگیریم؟
۷ تا به حال تجربه نگهداری از یک بچه را داشته‌ای؟ اگر بچه‌دار شویم حاضری در ساعاتی از روز نگهداری از بچه را بر عهده بگیری؟

اهداف و بلند پروازی‌ها
 
زندگی مشترک شما باید دارای هدف باشد و بدانید در ۵، ۱۰ و ۱۵ سال آینده قرار است به چه آرمان‌هایی دست پیدا کنید و به کجا برسید. پس از شریک آینده زندگیتان بپرسید:
۸ برای زندگی مشترکمان چه اهدافی داری؟
۹ زندگی مشترک ما چه تاثیری در روابط تو با دوستان و خانواده‌ات خواهد داشت؟
۱۰ اگر همه چیز همان‌طوری پیش برود که ما می‌خواهیم، در طی ۲۰ سال آینده فکر می‌کنی به کجا می‌رسیم؟
۱۱ اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تو کدامند؟

فهرست سوالات روز خواستگاری

تصمیم‌های مهم زندگی
 
صحبت کردن درباره مسائل زندگی هم هنر مهم دیگری است که به زوج‌های جوان توصیه می‌شود قبل از ازدواج درباره آن حرف بزنند. پس برای توافق در این زمینه از همسرتان بپرسید:
۱۲ وقتی بر سر یک موضوع توافق نداشتیم چطور می‌توانیم دوستانه به تفاهم برسیم؟
۱۳ برای اینکه جر و بحث‌های ما آرام و معقولانه حل‌و‌فصل شود چه استراتژی‌ای را در پیش بگیریم؟ مثلا می‌توانید بگویید که من قبل از اینکه عصبانی شوم ده دقیقه سکوت می‌کنم و وقتی آرامش اولیه‌ام را دوباره پیدا کردم به صحبت ادامه می‌دهم. هیچ‌وقت بلند صحبت نمی‌کنم. تو چطور؟
۱۴ در مورد تصمیم‌گیری‌های مهم زندگی (مانند تغییر شغل، خرید خانه، درخواست وام بانکی و…) تا چه اندازه به نظر من اهمیت می‌دهی؟ از قبل با من مشورت می‌کنی؟

مهم‌ترین علایق زندگی
 
باید ببینید بعدها در زندگی چه چیزهایی برای همسرتان بیشتر از همه مهم هستند. برای همین این سوالات را مطرح کنید:
۱۵ اگر خانه ما آتش گرفت اول از همه چه چیزی را از خانه خارج می‌کنی؟
۱۶ فکر می‌کنی رابطه زناشویی تا چه حد در موفقیت ازدواج مهم است؟
۱۷ سرگرمی‌های مورد علاقه تو کدام هستند؟

پایبندی به مذهب و اخلاقیات
 
بهتر است با فردی ازدواج کنید که از لحاظ پایبندی به اصول اخلاقی و مذهب با شما هم عقیده باشد. شاید این موضوع قبل از ازدواج چندان به چشم نیاید اما بعد از شروع زندگی مشترک و به‌ویژه تولد فرزندان آشکار می‌شود و ممکن است شکافی عمیق را بین خودتان احساس کنید. پس از همسرتان بپرسید:
۱۸ تا چه حد مذهبی هستی؟
۱۹ آیا دوست‌داری در مراسم مذهبی شرکت کنی؟
۲۰ در کار و زندگی شخصی چه مرزی برای رعایت اخلاقیات قائل هستی؟ (می‌توانید برای او مثالی از دروغگویی، خیانت یا کلاهبرداری فردی را به میان بیاورید و بعد بپرسید که آیا این کار را تایید می‌کند و اگر خودش در چنین شرایطی قرار می‌گرفت چه کاری انجام می‌داد.)
۲۱ خط قرمزهای زندگی تو کدامند؟

ارتباط با خانواده‌ها
 
ارتباط با خانواده همسر موضوع دیگری است که خیلی از زن و شوهرها بارها و بارها راجع به آن بحث می‌کنند و حتی ممکن است به خاطر این موضوع باهم جر و بحث کنند یا از هم دلگیر شوند. بنابراین لازم است که شما از قبل درباره این موضوع هم حرف بزنید و سوالاتی بپرسید:
۲۲ چقدر به رفت و آمد با اقوام و خانواده اهمیت می‌دهی؟
۲۳ هفته‌ای چند بار می‌خواهی با خانواده‌ات رفت‌وآمدکنی، در مورد خانواده من چطور؟

دخل و خرج
 
برخی از زوج‌های ناموفق مدام بر سر مسائل مالی باهم مشکل دارند. پس برای اینکه این آفت از زندگی مشترک شما دور بماند قبل از ازدواج دخل و خرجتان را کاملا مشخص کنید و بدانید که قرار است پول‌هایتان را چطور خرج کنید. پس از همسر آینده‌تان در این باره هم نظر‌خواهی کنید:
۲۴ درآمد ماهیانه تو چقدر است؟
۲۵ چطور پول خرج می‌کنی؛ ولخرج هستی یا اقتصادی؟
۲۶ آیا به پس انداز اهمیت می‌دهی یا عقیده‌داری که تقریبا باید تمام درآمدمان را خرج کنیم و خوش بگذرانیم؟
۲۷ آیا مایلی برنامه مشخصی برای دخل و خرجمان داشته باشیم و باقیمانده را در یک حساب مشترک پس انداز کنیم؟
۲۸ آیا من می‌توانم از موجودی تمام حساب‌های تو خبر داشته باشم یا ترجیح می‌دهی میزان دارایی‌ات را به کسی نگویی؟
۲۹ آیا در محاسبه دخل و خرج خانواده روی درآمد من هم حساب می‌کنی یا خودت می‌توانی از پس مخارجمان بر بیایی؟
خوش بخت و موفق باشید.

وجوه اشتراک اسلام و مسیحیت در ازدواج

وجوه اشتراک اسلام و مسیحیت در ازدواج
 
دیدگاه‌های مشترک اسلام و مسیحیت را در مورد فلسفه، جایگاه و اهداف ازدواج به شرح زیر می‌توان خلاصه نمود:
الف- هر دو دین اسلام و مسیحیت ازدواج را به عنوان تنها راه دینی، مشروع و قانونی جهت برقراری روابط جنسی و پاسخ به نیازهای زیستی وابسته به غریزه جنسی و تولید نسل و تکثر نوع بشر قبول دارند و معتبر می‌شمارند.
ب- ازدواج جایگاه خطیر و جلیل دارد و تنها راه تشکیل خانواده و موجب حفظ حیات و سلامت اعضای آن است.
ج- ازدواج تنها راه مقبول و مورد پذیرش جهت فراهم نمودن زمینه‌ی رشد اجتماعی بشری و سالم نگهداری آن از آفات مرتبط با غریزه جنسی است. (سلیم سالم، 2004م: ص163؛ ص183)
د- در بررسی جایگاه ازدواج، هر دو آیین به ازدواج به عنوان عملی مقدس نگاه می‌کنند. البته تعبیر آن‌ها متفاوت است. اسلام از ازدواج به «پیمان مقدس» تعبیر می‌کند و مسیحیت از آن به عنوان «سر عظیم»، «پیمان عفت» و «آیین مقدس» یاد می‌کند.
ه‍- در بررسی اهداف ازدواج، اهدافی چون «تولید نسل پاک»، «اهتمام به تکثیر نسل»، «تشکیل خانواده» و «ایجاد محبت و مودت» از اهداف مشترک هر دو آیین الهی است.

وجوه افتراق اسلام و مسیحیت در ازدواج
 
دیدگاه‌های متفاوت و افتراقی مسیحیت و اسلام را در مورد فلسفه، جایگاه و اهداف ازدواج به شکل زیر می‌توان بیان نمود:
الف ـ برخلاف اسلام که به تأهل اهمیت داده و تجرد را حالتی ناپسند و منفور در نزد خداوند می‌داند، از منظر مسیحیت، تجرد و عزوبت نسبت به ازدواج از جایگاه برتر و عالی‌تری برخوردار است. بر حسب این دیدگاه، رهبانیت روشی مبارک و پسندیده و یکی از نعمت‌های الهی و عطایای ربانی است و بسیاری از مؤمنین مسیحی به رهبانیت دعوت می‌شوند و در این سلک زندگی می‌کنند و خود را به نماز، دعا و ... مشغول می‌سازند و از زندگی با مردم و همراهی با آن‌ها کناره می‌گیرند؛ اما در اسلام رهبانیت حرام شمرده شده و بدعت و عملی غیر الهی خوانده می‌شود: «لا رهبانیة فی الاسلام» تأهل در اسلام بسیار پسندیده و مورد ترغیب قرار گرفته است. (همان: ص184)
در هیچ یک از ادیان الهی، رهبانیت مورد پذیرش و ترغیب قرار نگرفته و نمی‌گیرد و آن‌چه در مسیحیت دیده می‌شود، نوعی تحریف است؛ لذا در مسیحیت تحریف شده، رهبانیت ارزش یافته است. رهبانیت و عزلت نمایانگر تحقیر زن است. ترک ازدواج، خود دلیل بارزی بر بی‌توجهی به مقام زن است. زن در انجیل، نسبتی طولی و نه عرضی با مرد دارد از مفاهیمی چون تأکید بر فریب خوردن حوا به وسیله شیطان، آفرینش زن به جهت خلقت مرد،[vi] چنین استنباط می‌شود که زن از نظر خلقت مؤخر از مرد است (از نظر ارزشی) و از آن‌جا که از مرد منتزع و جدا شده، به مثابه تابعی از مرد است و به جهت آن که موجب رانده شدن آدمیان از بهشت شده است، جنسی نامطلوب انگاشته می‌شود. بنابراین، تحقیر زن در انجیل، می‌تواند یکی از ریشه‌های ارزشی بودن رهبانیت و عزلت در مسیحیت به شمار آید. از سوی دیگر، نظر به این‌که ازدواج مهمترین وظیفه اجتماعی زن و مرد به شمار می‌رود، ترجیح رهبانیت نوعی بی‌توجهی به شئون است. زیرا به حکم باری تعالی، زن آفریده شده است، برای آن‌که مادر باشد و به تربیت و بقای نسلی همت گمارد که در آینده موجب اعتلای جوامع انسانی شود؛ هم‌چنان که خداوند متعال، داشتن فرزند را نتیجه پیمان زناشویی و در ردیف طیبات ذکر کرده است: «والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفدة و رزقکم من الطیبات»، (نحل، 72) (رک. وکیلی، 1370: صص54-50)
ب- اسلام و مسیحیت گرچه هر دو از حفظ پاکی سخن می‌گویند، ولی پاکی مورد نظر اسلام با پاکی مورد نظر مسیحیت کاملاً متفاوت است. در اسلام، هرگز پاکی به معنای پاسخ ندادن به ندای فطرت و ازدواج نکردن نیست؛ بلکه اسلام حتی ازدواج نمودن را هم پاکی و امتیاز می‌داند.
ج- در بررسی جایگاه ازدواج در اسلام و مسیحیت، هر یک پایگاهی اختصاصی برای ازدواج قائل است. مسیحیت آن را «پیمانی ناگسستنی و دائمی» می‌داند و اسلام آن را «مایه برکت»، «فضیلت بخش اعمال دیگر» و «سیره عملی پیامبر و ائمه» می‌شمارد. هم‌چنین اسلام ازدواج را عامل تقرب و مسیر اصلی نیل به مقام قرب می‌شمارد؛ درحالی‌که مسیحیت راه اصلی تقرب را در عزوبت می‌جوید و ازدواج را مانع و مسیر انحراف آمیز و دور دست منتهی به مقام قرب می‌داند.
د- از آن‌جا که مسیحیت بعد از ناتوانی در عزوبت به ازدواج روی آورده است و عزوبت را انتخاب اول خود می‌داند، در روی آوری به ازدواج به میزان ضرورت اکتفا کرده و هرگز تعدد زوجه و ازدواج مجدد را نمی‌پذیرد؛ لذا در مقام بیان جایگاه، آن را «اتحادی دایم و ناگسستنی» می‌داند؛ در حالی که اسلام در بیان مقام ازدواج، «ناگسستنی بودن» را از ویژگی‌های برجسته‌ی بیانگر جایگاه قرار نمی‌دهد.
ه‍- در بررسی علل و فلسفه تشریع ازدواج نیز، هر یک از ادیان مسیحیت و اسلام، فلسفه‌ای اختصاصی بیان می‌کنند. اسلام فلسفه‌ی ازدواج را پاسخ‌گویی به ندای فطرت می‌داند؛ اما مسیحیت گویا عزوبت را پاسخ اولیه به فطرت و طبیعت می‌داند؛ لذا به عزوبت به عنوان صفتی برتر از تأهل نگاه می‌کند و معتقد است افرادی که توان حفظ طهارت همراه با عزوبت را ندارند، باید به ازدواج تن دهند. در نگاه مسیحیت گویا فطرت آدمی در وهله‌ی اول با عزوبت سازگار‌تر می‌نماید و ازدواج برای افرادی تشریع شده است که نتوانسته‌اند عزوبت همراه با عفت را تأمین نمایند.
و- اسلام و مسیحیت، هر یک علل خاصی را نیز برای ازدواج در نظر دارند. مسیحیت در کنار «حفظ پاکی»، «نجات و رستگاری» را از جمله علل تشریع ازدواج می‌داند و اسلام هم در کنار «پاسخ به ندای فطرت»، «آرامش روحی و روانی»، «حفظ نوع بشر» و «رشد و تعالی انسان» را نیز از علل تشریع ازدواج می‌شمارد.
ز- اسلام و مسیحیت، در کنار اهداف مشترک، اهداف اختصاصی خود را نیز از ازدواج تعقیب می‌کنند. اهداف اختصاصی مسیحیت از ازدواج عبارت از: «ایجاد پیوند ناگسستنی» و اهداف اختصاصی اسلام عبارتند از: «تأمین آرامش و سکون»، «رشد و تکامل شخصیت»، «حفظ عفت و حیای اجتماعی» و «شکوفاسازی استعداد».
ح- اسلام در حالی‌که اهداف ممدوح ازدواج را بیان کرده و انسان‌ها را به آن‌ها ترغیب می‌نماید، اهداف مذموم و ناشایست ازدواج را نیز بیان و انسان‌ها را از این‌گونه ازدواج‌ها بر حذر می‌دارد. یعنی دور کردن اهداف نابجا و ناشایست از فضای ازدواج و هشدار دادن نسبت به آن‌ها، از خصایص ویژه‌ی اسلام است.

پی‌نوشت‌ها:
 

* - کارشناس ارشد روانشناسی، عضو هیئت علمی مرکز جهانی علوم اسلامی
[i] - مقصود از مسیحیت، دین تحریف شده کنونی است؛ نه ره‌آورد اصیل عیسی مسیح (ع).
[ii] - شعائر و آیین‌های مقدس در نزد پروتستان‌ها، فقط عشای ربانی و غسل تعمید است. تعالیم مسیحیت فقط بر این دو آیین اصرار دارد. این عقیده از این جا ناشی می‌شود که پروتستان‌ها بر اهمیت نیت و انگیزه پای می‌فشارند نه بر اعمال؛ (مک آفی برون، 1920م: ص284) البته کلیسای ارتودوکس از آن به عنوان یکی از خدمات کلیسا یاد می‌کند. (مولند، 1381: ص61)
[iii] - holy matrimony
[iv] - آیه 3 باب 5 رساله پولس رسول به افسیسان. (همان)
[v] -
GANGRE
[vi] - «مرد از زن نیست؛ بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده است؛ بلکه زن برای مرد[آخرین شده است.]» (عهد جدید، رساله اول پولس رسول به قرنتیان به باب 11/17-1)

 
منابع:
×کتاب مقدس
× استات، جان: «مبانی مسیحیت»، روبرت آسریان، انتشارات حیات ابدی، بی‌تا.
×اعرافی، علیرضا: «اهداف تربیت از دیدگاه اسلام»، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1376.
×برانتل، جورج: «آیین کاتولیک»، حسن قنبری، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، 1381.
×پطرس، فرماج: «ایضاح التعلیم المسیحی»، مطبعة الاباء المرسلین الیسوعیین، 1882م.
×الحر العاملی، محمد بن حسن: «وسائل الشیعه»، لبنان، دارالاحیاء التراث لبنان، 1403ق.
×دورانت، ویل: «تاریخ تمدن»، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373.
×رشید پور، مجید: «مراحل ازدواج در اسلام»، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1376.
×زیبایی‌نژاد، محمد رضا: «در آمدی بر تاریخ و کلام»، انتشارات اشراق، 1375.
× زیبایی‌نژاد، محمد رضا: «مسیحیت‌شناسی مقایسه‌ای»، تهران، انتشارات سروش، 1382.
×سلیم سالم، غسان: «محاور الاتقاء و محاور الافتراق بین المسیحیة و الاسلام»، دارالطلیة 2004م.
×سکری سرور، محمد: «نظام الزواج فی الشرایع الیهودیة و المسیحیة»، دارالفکر العربی، بی‌تا.
×شبلی، احمد: «مقارن الادیان»، قاهره، مکتبة النهضة المصریة، 1993م.
×طبرسی، حسن: «مکارم‌الاخلاق»، انتشارات فراهانی، بی‌تا.
×عندلیب، حمزه: «نحن و الاولاد»، دلیل ما، 1422ق.
×قرآن کریم
×قمی، شیخ عباس: «سفینة البحار»، دارالتعارف، 1403ق.
×کاکس، هاروی: «مسیحیت»، عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، 1378.
×کلینی رازی، محمدبن یعقوب: «الکافی»، دارالکتب الاسلامیه، 1367.
×مجلسی، محمد باقر: «بحارالانوار»، لبنان، دارالاحیاء التراث، 1403ق.
×مشکینی، علی: «ازدواج در اسلام»، احمد جنتی، الهادی، 1366.
×مطهری، مرتضی: «تعلیم و تربیت در اسلام»، تهران، انتشارات صدرا، 1362.
×مک‌آفی برون، رابرت: «روح آیین پروتستان»، فریبرز مجیدی، انتشارات نگاه معاصر، 1920م.
×مکارم شیرازی، ناصر: «تفسیر نمونه»، دارالکتب الاسلامیه، 1368.
×منصـور، محمدحسـین: «احکام‌الاسـره المطبقة علی المسیحین المصریین»، دارالمطبوعات الجامعیة، 1999م.
× مولند، اینار: «جهان مسیحیت»، محمد باقر انصاری و مسیح مهاجری، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1381.
×میشل، توماس: «کلام مسیحی»، حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377.
×نجفی، محمد حسن: «جواهرالکلام»، مکتبه الاسلامیه، 1365.
منبع:خبرگزاری فارس

بررسی تطبیقی ازدواج در اسلام و مسیحیت

بررسی تطبیقی ازدواج در اسلام و مسیحیت
اهداف مستقیم ازدواج که در ذیل آن، اهداف غیر مستقیم قرار دارند، به قرار ذیل است:

1- تشکیل خانواده
 
از جمله اساسی‌ترین اهداف اسلام از ازدواج، تشکیل خانواده است. اسلام با تعیین این هدف، به مسلمانان این پیام را تفهیم می‌کند که تمام علل و چرایی‌های ازدواج مانند پاسخ به نیاز‌های روحی، روانی، شناختی و جسمی و حفظ نوع بشر و تولید نسل سالم و پاک و... باید در چهارچوبی تعریف شده و در قالب کانونی به نام خانواده تأمین و فراهم شود.
پس خانواده آن کانون محبت، عاطفه و لطفی است که با ازدواج پی‌ریزی می‌شود و از محبوب‌ترین و عزیزترین کانون‌ها نزد خداوند است که هرگز بنایی با این جایگاه ویژه و رفیع بنا نشده است: «ما بنی فی الاسلام بناء احب الی الله ـ عزّوجلّ ـ و اعز من التزویج.»
اگر ازدواجی انجام پذیرد، ولی به تشکیل این کانون مهر و محبت منتهی نشود و صرفاً عقد و قراری بین دو انسان باشد، چنین ازدواجی شاید از دیدگاه عرفی و حقوقی یک ازدواج صحیح باشد، ولی از دیدگاه اسلام - به ویژه تربیت اسلامی- ازدواجی مطلوب و مورد پسند نیست؛ هر چند به تولید نسل و بر آوردن برخی نیازهای جسمی و... بیانجامد.
با این بیان مشخص می‌شود که چرا این هدف از اولین و اساسی‌ترین اهداف ازدواج است؛ چرا که بدون این هدف، تأمین دیگر اهداف، ناممکن است یا به صورت ناقص فراهم می‌شود. اندکی تأمل در این معنا، آن را از اثبات بی‌نیاز می‌سازد. واضح است که اسلام به هیچ یک از این دو رضایت نمی‌دهد.
اسلام، خانواده را به عنوان یک هدف واسطه‌ای در نظر می‌گیرد تا در پرتو آن به اهداف بعدی خود نایل آید. در واقع از دیدگاه اسلام تنها با تشکیل خانواده می‌توان به اهدافی خاص دست یافت و هیچ مسیری برای رسیدن به آن اهداف، جز از طریق خانواده وجود ندارد. به عنوان مثال، تأمین محبت و مودت، یکی از اهداف اسلام از ازدواج است؛ اما این هدف به صرف ازدواج و تنها از طریق این قرارداد و پیمان به دست نمی‌آید. از دیدگاه اسلام، محل ارزانی نمودن محبت و مودت تنها کانون گرم خانواده است. اگر اسلام به محبت فرزندان اهمیت می‌دهد و بوسیدن آنان را موجب رحمت و حسنه می‌شمارد (رک. عندلیب، 1422ق: ج1، ص162، ح342)، آن را در کوچه و برزن نمی‌جوید؛ بلکه در کانون خانواده تعقیب می‌نماید. در این‌جا نکته‌ای اجتماعی قابل ذکر است که اگر اسلام به محبت بر ایتام اهتمام دارد و مسلمانان را به آن ترغیب می‌نماید، هرگز آن را جز از طریق خانواده نمی‌طلبد. هر مسلمانی از نظر اخلاقی، موظف است یتیمی را در خانه و خانواده خود تربیت کند و در خانواده به او محبت نماید؛ نه آن‌که در خیابان با مشاهده‌ی یک یتیم دست ترحم بر سر وی بکشد. بی‌تردید، این شکل یتیم‌نوازی، ضررش بیش از نفع آن است و آن نوازش از صد نیش زبان برای آن یتیم دردناک‌تر است. یتیم‌خانه ساختن، تحفه‌ی فرهنگ غیر اسلامی است که دامن‌گیر مسلمانان شده است.
چنان‌که بیان گردید، خانواده خود در پرتو ازدواج تشکیل می‌شود و از جمله اهداف بی‌واسطه ازدواج، تشکیل خانواده است. اما اهداف با واسطه‌ی ازدواج به قرار ذیل است:

- محبت و مودت نسبت به همسر و فرزندان
 
قرآن کریم با انتساب «آرامش و سکون» به ازدواج، آن را هدف مستقیم ازدواج بیان می‌نماید: «خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیهاً ...» (روم، 21) بر طبق این معنا، هدف از ایجاد زوجیت با همسرانی از جنس خود، همانا «آرامش و سکون» است؛ ولی آن‌گاه که از«مودت و رحمت» به عنوان اهداف بعدی نام می‌برد، آن‌ها را در یک ظرف ارتباطی می‌جوید و لذا با لفظ «بینکم» این هدف را بیان می‌کند. از این شکل بیان می‌توان به دست آورد که «آرامش و سکون» هدف مستقیم و «محبت و مودت»، هدف غیر مستقیم ازدواج هستند و در یک شکل ارتباطی خاص، به نام خانواده تعقیب می‌شوند. پس «مودت و محبت» نیز از جمله‌ی اهداف ازدواج هستند که در قالب روابط خانوادگی (بینکم) قرار می‌گیرند.
اسلام تنها به نیازهای جسمی انسان‌ها توجه ندارد، بلکه به نیازهای روحی، روانی و معنوی انسان‌ها نیز توجه دارد. یکی از این نیازها، نیاز به محبت و مهربانی است. این نیاز را اسلام در خانواده تأمین می‌نماید. لذا از جمله اهداف مستقیم ازدواج، تشکیل خانواده و از جمله اهداف با واسطه‌ی آن، تأمین محبت، مهربانی و مودت همسران و فرزندان نسبت به یکدیگر و دیگران است. این اهداف باید در فضای خانواده فراهم شود. اگر خانواده به بر آوردن این نیاز اقدام نمود، جامعه لبریز محبت می‌شود و هرگز دچار کمبود و کاستی در محبت نخواهد شد و از تمام مفاسد این کاستی در امان خواهد ماند.

- تولید مسلمان کارآمد
 
در ابتدا لازم به یادآوری است که پرورش نسل پاک و برخوردار از طهارت، هدف مستقیم ازدواج است و برای رسیدن به آن، ازدواج تنها راه است تا در پرتو عقدی شرعی، نسلی پاک و سالم تولید شود؛ لذا این هدف جزء اهداف مستقیم ازدواج بیان می‌شود. اما اسلام تنها به تولید کمی مسلمانان فارغ از فاکتورهای کیفی بسنده نمی‌کند؛ بلکه درصدد پرورش انسان‌هایی آگاه و کارآمد است و این هدف همانند اهداف پیشین تنها از رهگذر خانواده به دست می‌آید؛ چرا که عواملی بیش از ازدواج در رسیدن به آن نقش دارند و ازدواج تنها زمینه‌ساز آن است. براین اساس مشاهده می‌شود که اسلام برای رسیدن به این هدف، مسئولیت‌های فراوانی را بر عهده‌ی خانواده می‌گذارد. بی‌تردید هر مسئولیت سپاری برای رسیدن به هدفی انجام می‌گیرد. در این‌جا نیز این مسئولیت‌ها به منظور نیل به «تولید نسل آگاه و مسلمان کارآمد»، بر عهده‌ی خانواده نهاده شده است. از جمله‌ی مسئولیت‌های سپرده شده به خانواده، همانا دانش آموختن (نک. عندلیب، 1422ق: ج2، ص31، ح1619)، قرآن آموختن (نک. همان: ج1، ص502، ح1482)، آموزش عقاید، احکام و مقررات دین (نک. همان: ج2، ص29، ح1608)، حرفه‌آموزی (همان: ج2، ص33، ح1628) آموزش آداب و سنن مسلمانی (همان: ج2، ص85، ح1789) و... است. گرچه امروز، برخی از این وظایف را دولت یا نهاد‌های دیگر اجتماعی بر عهده دارند، ولی این موجب سلب مسئولیت از خانواده نمی‌شود. لذا با وجود تعهد این سازمان‌ها و نهادها، در صورت عدم فراهم شدن اهداف فوق، خانواده مسئول شناخته شده و مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد. هم‌چنان که اگر این نهاد‌ها آموزش‌های فوق را بر اساس منابع و آموزه‌های اسلام ارائه نکنند، خانواده مسئول خواهد بود. مقصود آن است که این آموزش‌ها به هدف تولید مسلمان آگاه و کارآمد منتهی شود وگرنه ضرورتی برای سنگین ساختن بار مسئولیت خانواده وجود ندارد.
با انجام این مهم، اهداف بعدی همانند: شکوفاسازی استعدادها، ایجاد روحیه‌ی تعاون، همکاری، همدلی و همراهی، تأمین سعادت فردی، پرورش حس مسئولیت‌پذیری، رشد و تکامل شخصیت انسانی، هدایت به حق و حقیقت‌طلبی که خود از اهمیت خاصی در دیدگاه اسلام بر خوردار است، نیز فراهم می‌شود. پس اسلام هیچ هدفی را فراموش نکرده و در پرتو خانواده به تمام اهداف خود از ازدواج دست می‌یابد. به این ترتیب و بر این اساس، جایگاه اهداف و ارتباط و تعامل آن‌ها با یکدیگر و تأثیر و تأثر آن‌ها نیز معین می‌شود که اسلام احساس تعهد را در برابر دین، ارزش‌های دینی و انسانی می‌خواهد، همان‌گونه که رشد و تکامل انسان و شکوفاسازی استعدادها، همدلی و تعاون و... را فارغ از تعهد دینی نمی‌جوید. اسلام اهداف خود را از ازدواج، که همان تربیت انسان کامل کار آمد مسلمان است، در خانواده، آن هم در خانواده‌ای بناشده بر پایه‌ی تعالیم اسلام می‌طلبد.

2- پرورش نسل سالم و پاک
 
از جمله اهداف مهم و خطیر اسلام از ازدواج، پرورش نسل سالم و پاک است. اسلام اگر خواهان بنای مدینه‌ی فاضله می‌باشد که این‌گونه نیز هست و اگر در اندیشه سعادت جامعه‌ی انسانی است که این‌چنین می‌باشد و اگر... این مهم جز با تربیت انسان‌های سالم و پاک ممکن نمی‌شود. بنابر اندیشه‌ی اسلام، هرگز بی‌وجود انسان‌های سالم و پاک، نمی‌توان جامعه‌ی پاک بنا نمود و مدینه‌ی فاضله پی‌ریزی کرد و جز از رهگذر ازدواج، نمی‌توان به این آمال رسید. تنها ازدواج مطابق با قوانین و شرایط اسلام است که می‌تواند این انتظار را برآورده سازد.
به منظور رسیدن به این هدف، اسلام شرایط خاصی را برای ازدواج در نظر می‌گیرد. این شرایط بسیار متنوع است؛ چرا که به واسطه‌ی اهمیت این هدف، اسلام حتی شرایط تغذیه، حالات روحی و... موثر را از نظر دور نداشته است؛ لذا به رعایت برخی امور و اجتناب از بـرخی عوامل موثـر دیگر توصیه می‌نماید. (الحر العاملی، 1403ق: ج14، صص50-68) به عنوان نمونه، اسلام از ازدواج با فرد شراب خوار و بد اخلاق، کم خرد و احمق نهی می‌نماید. (همان: صص59-53) قابـل توجه اسـت که در بـرخی از اسناد اسلامی توصیه شده است که اگر با این افراد تن به ازدواج دادید، از آن‌ها بچه‌دار نشوید. (رک. همان: ص57 ، باب 34) این توصیه از طرف منابع اسلامی نشان می‌دهد که این شرایط حداقل به منظور تولد نسل سالم و پاک مورد نظر اسلام قرارگرفته است. هم‌چنان که در برخی اسناد، به این هدف عالی ازدواج توجه صریح شده و به شرافت خانوادگی به عنوان یک شرط اساسی می‌نگرد و می‌فرمایند: «تزوجوا فی الحجر الصالح، فان العرق دساس»، «با خاندانی صالح ازدواج کنید، زیرا عرق (ژن) دساس و بسیار تأثیرگذار است.» (طبرسی، بی‌تا: ج1، باب 8 ، ص373)

3- حفظ عفت و حیای فردی و اجتماعی
 
توجه به صفات برجسته‌ی انسانی و زمینه‌سازی به منظور تأمین آن‌ها، از جمله‌ی اهداف مهم و خطیری است که اسلام از طرق مختلف در صدد تأمین آن‌ها است. عفت و حیا از جمله‌ی این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا، ازدواج است. اسلام با تشریع و تبلیغ ازدواج، به دو شکل مسیر نیل به این هدف را هموار می‌سازد: یکی از این جهت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند. اسلام با ابراز این اندیشه نه تنها به ازدواج به عنوان عملی پست نگاه نمی‌کند، بلکه آن را عملی با ارزش، مقدس و شایسته‌ی ثواب تلقی می‌نماید و با ارائه‌ی این گونه تلقی از ازدواج، مسیر صحیح پاسخ به نیازهای جنسی را معرفی و ترویج می‌کند تا آدمی را از پرتگاه رفتارهای جنسی بی‌ضابطه دور ساخته و به این نوع رفتار او نظم و قانون بخشد و از رهگذر قانونمندسازی رفتارهای جنسی، عفت و حیا را به جامعه‌ی بشری ارزانی نماید. مسیر دومی که اسلام برای رسیدن به هدف عفت عمومی پیش می‌گیرد، همانا تشریع قوانین خاص در محدوده‌ی درونی ازدواج است. یعنی اگرچه ازدواج را مسیر نیل به عفت و حیا می‌داند، ولی به گونه‌ای ازدواج را ترویج و تشریع نمی‌کند که خود تهدیدی برای عفت اجتماعی محسوب شود و افراد هرزه در قالب ازدواج به اهداف زشت خود برسند و عفت عمومی را به یغما برند. در واقع، اسلام با پیش گرفتن مسیر تعادل نه راه ازدواج صحیح را به روی نیازهای بشر بسته است تا به بیراهه رود و عفت را پایمال سازد و نه با نگاه افراطی به ازدواج، خود ازدواج را وسیله‌ای برای بی عفتی قانونی دیگران قرارداده است تا در قالب ازدواج به اهداف پلید خود برسند.

4- تأمین آرامش و سکون دل
 
آرامش بخشیدن به نهاد ناآرام و دل بی‌قرار انسان، نیازمند ارتباط با جنس مخالف است که اسلام آن را با ازدواج برای افراد تأمین می‌نماید. آدمی در مراحل مختلف حیات خود به مرحله‌ای می‌رسد که افزون بر نیازهای جسمی و جنسی، خود را نیازمند ارتباط با جنس مخالف می‌بیند. این نیاز به گونه‌ای است که حتی با ارضای نیاز جنسی هم برطرف نمی‌شود و آدمی حتی در حالی‌که به تمایلات جنسی او پاسخ قانع داده شده است، باز هم احساس کمبود ارتباطی و همنوایی با جنس مخالف را دارد. این نیاز، در برخی مواقع، آن‌قدر شدید می‌شود که تمرکز و آرام و قرار را از دل انسان سلب می‌نماید. تنها عاملی که می‌تواند به این انسان بی‌قرار، آرامش بخشد و وی را به ساحل امن سلامتی روحی و روانی مسکن دهد، ازدواج است. اسلام هم یکی از اهداف ازدواج را پاسخ به این نیاز درونی معرفی می‌نماید و تأمین آن را از جمله‌ی آیات و نشانه‌های خداوند می‌شمارد: «و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها...» (روم، 21) «از نشانه‌های خداوند این است که همسرانی را از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار هم آرامش یابید.»
آرامش و سکون، نیاز همیشگی انسان‌ها است. انسان جز در ظرف روانی آرامش و قرار، قادر به انجام فعالیت نیست و تنها در این صورت می‌تواند به اهداف خویش برسد و حتی وجود خویش را حفظ نماید. چه روی دیگر سکه‌ی آرامش و قرار، اضطراب و آشوب است. دل آشوب‌زده و انسان مبتلا به اضطراب، سلامت خود را در معرض تهدید می‌بیند تا چه رسد که در پی اهداف زندگی خود برآید. آدمی هیچ‌گاه از اضطراب استقبال نکرده و همیشه از آن گریزان است؛ چرا که آن را بزرگ‌ترین تهدید برای خود می‌داند. اسلام با تشریع ازدواج و تأمین آرامش و قرار، بزرگترین خواسته‌ی بشر را به او هدیه داده است. با تأمین «آرامش و سکون»، کلید سلامت روح و روان در اختیار آدمی قرار می‌گیرد و مسیر تکامل و تعالی به روی وی باز می‌شود.

اهداف مذموم ازدواج از دیدگاه اسلام
 
اسلام تنها به بیان اهداف مثبت و مورد پذیرش ازدواج نمی‌پردازد، بلکه در کنار بیان اهداف عالی ازدواج، مسلمانان را از ازدواج به منظور رسیدن به برخی اهداف نامناسب و زشت بر حذر می‌دارد. براین اساس، اسلام ازدواج‌هایی را که به منظور کسب مال و ثروت، فخرفروشی، خودنمایی، رسیدن به موقعیت و منزلت اجتماعی و دنیوی و صرفاً ارضای غریزه‌ی جنسی انجام می‌پذیرد، سخت نکوهش می‌نماید. به این ترتیب می‌توان گفت که اسلام تنها با نظر ایجابی به ازدواج نگاه نمی‌کند و تنها به بیان اهداف ایده‌آل ازدواج اکتفا نمی‌نماید، بلکه از ازدواج به قصد رسیدن به اهداف ناپسند و نادرست نیز ممانعت می‌نماید و به مسلمانان توصیه می‌کند که تنها به منظور رسیدن به اهداف مقدس و متعالی بیان شده به سراغ ازدواج بروید و به آن‌ها هشدار می‌دهد که اگر به منظور آن اهداف مطرود ازدواج کنید، به آن اهداف نمی‌رسید و اگر هم آن‌ها تأمین شوند، سعادت‌آفرین نیستند و موجب گرفتاری خواهند بود.

ازدواج در مسیحیت
 
قبل از توصیف و تبیین فلسفه و بیان اهمیت و اهداف ازدواج در آیین مسیحیت، توجه به سه نکته ضرورت دارد:
الف)- در این بررسی، همان‌گونه که در توصیف اسلام گذشت، به نظریه و دیدگاه دینی مسیحیت در خصوص ازدواج به عنوان دین الهی پرداخته می‌شود و به فرهنگ رایج و آداب و رسوم متداول در بین مسیحیان در ازدواج توجه نمی‌شود. به بیان دیگر، آن‌چه در این نوشتار به تطبیق و مقایسه گذارده می‌شود، فرهنگ رایج و آداب و رسوم بومی و اجتماعی متداول و مرسوم در جامعه‌ی مسیحی نیست؛ بلکه آموزه‌های برگرفته از منابع اصیل و متون قابل استناد مسیحیت می‌باشد که با تعالیم برگرفته از متون اسلامی مقایسه می‌شود.
ب)- در این موضوع، مقایسه صرفاً بر مبنای آموزه‌های مستند به متون دینی صورت گرفته و تحلیل تحلیل‌گران و پژوهش‌گران در مورد متون اسلامی و مسیحیت، مبنای تطبیق قرار نگرفته است و بر پایه تحلیل‌های انجام شده تطبیق انجام نمی‌شود؛ لذا تطبیق‌ها بر اساس معارف برگرفته از منابع دینی انجام می‌گیرد.
ج)- در بررسی نظریه اسلام، ابتدا به فلسفه و علل ازدواج پرداخته شد؛ ولی در بررسی دیدگاه مسیحیت، اهمیت و جایگاه ازدواج بر مبحث علل و فلسفه ازدواج مقدم گردید. این اختلاف در بررسی، محصول مقایسه و تطبیق است که جدای از آشنایی با جایگاه ازدواج در مسیحیت نمی‌توان به سراغ علل و فلسفه‌ی آن رفت؛ زیرا در سطور بعدی روشن خواهد شد که مسیحیت بعد از ناتوانی در حفظ طهارت و پاکی، ازدواج را تشریع می‌نماید و ازدواج در این آئین از یک جایگاه دست دومی برخوردار است.

الف- اهمیت و جایگاه ازدواج در مسیحیت
 

1- تقدیس ازدواج
 
مسیحیت با معرفی ازدواج به عنوان یکی از آیین‌های مقدس و شعائر دینی، جایگاهی خاص برای ازدواج قائل است. در الاهیات مسیحی شعائر دینی آدابی هستند که به واسطه‌ی آن‌ها فیض خداوند از طریق نامرئی به انسان می‌رسد. (مولند، 1381: ص37) نزد مسیحیان شعار مذهبی عبارت است از یک عمل محسوس که به موجب تأسیس الهی‌اش تنها شکل و صورت نیست؛ بلکه چیزی است که در نجات و تقدس انسان اثر دارد. (همان: ص66) هر شعاری یک شکل مرئی و محسوس از فیض نامرئی به شمار می‌رود. مسیحیان کاتولیک رم، هفت شعار را به رسمیت می‌شناسند که ازدواج یکی از آن شعائر است.[ii] آن هفت شعار عبارتند از: تعمید، توبه، تایید (تثبیت ایمان)، عشای ربانی، تدهین نهایی، اعتراف و ازدواج. از بین این گروه شعائر، پنج شعار اول، برای سلامت روح هر فرد مسیحی انجام می‌شود؛ در حالی‌که دو شعار اخیر، یعنی اعتراف و ازدواج برای خدمت به کلیسا و تشکیل خانواده انجام می‌پذیرد. (همان: صص67-66)
ازدواج مقدس[iii] تنها شامل تشریفات ازدواج که صرفاً عمل تقدیسی است، نمی‌شود؛ بلکه پیمان میان زن و شوهر و اموری را که ازدواج با آن‌ها تکمیل می‌شود را نیز شامل می‌شود. از نظر تاریخی، مدرک ازدواج به عنوان یک آیین مذهبی، به کتاب مقدس برمی‌گردد که از آن به «سر عظیم» تعبیر می‌کند.[iv] سر عظیم به ارتباط میان زن وشوهر اشاره دارد. زندگی زناشویی صفت شعاری خود را از این عقیده گرفته است که نمونه‌ای زمینی از یک حقیقت آسمانی است. (همان: ص80)
بر این اساس، ازدواج در مسیحیت یک پدیده طبیعی و صرفاً عملی دنیوی و انسانی تلقی نمی‌شود؛ بلکه جایگاهی آسمانی و برتر از حیات دنیوی دارد. شاید بتوان گفت که ازدواج در مسیحیت تنها برآورنده نیازهای مادی نیست و به قصد رسیدن به این هدف یا به منظور تأمین اغراض دنیوی ـ تا چه رسد به اهداف غریزی و حیوانی ـ انجام نمی‌پذیرد. البته پروتستان‌ها معتقدند، این شعائر جزء ضمائم گزینشی در زندگی مسیحیـان اسـت که هـر کـس بخواهـد می‌توانـد آن‌ها را بپذیـرد یا رهـا کنـد. چـون پروتستان‌ها به نیت بیش از عمل اهمیت می‌دهند، معتقدند رستگاری موهبتی است که از جانب خداوند اعطا می‌شود نه از راه برگزاری شعائر مقدس مانند ازدواج. (مک‌آفی برون، 1920م: ص285)

2- ازدواج اتحادی دایم و ناگسستنی
 
در مسیحیت، ازدواج نشانه‌ی محبت خداوند به بشریت است و به وسیله‌ی این عمل، زن ومرد اتحادی مقدس و غیر قابل انفصال بر قرار می‌کنند. در واقع، در مسیحیت ازدواج عبارت است از یکی شدن محبت دو شخص که با یکدیگر برای زندگی مشترک همراه با امانت‌داری متقابل و همکاری متعهد می‌شوند.(همان: ص286) مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانه‌ی آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و تجدید فراش در زمان حیات همسر مخالفند. (میشل، 1377: ص95)
در مسیحیت، دو عنصر ماهیت ازدواج را فراهم می‌آورد؛ قداست آسمانی و الهی و ناگسستنی بودن پیمان منعقد شده. پس ازدواج در مسیحیت یک نوع پیمان دایم و تعهد پایدار آسمانی است که نشان از محبت خداوند دارد. این تعهد آسمانی و الزام‌آور، هرگز قابل گسستن و نقض نیست. در انجیل، طلاق زن و ازدواج مجدد زن، در حکم زنا به شمار می‌رود. در انجیل متی پیرامون طلاق چنین آمده است: هر کس زن خویش را بدون آن که خیانت از وی دیده شود، طلاق دهد و آن زن هم دوباره شوهر کند، آن مرد مقصر است، چون باعث شده، زنش زنا کند و مردی هم که با این زن ازدواج کرده، زناکار است. (وکیلی، 1375: صص48-47)

3- تجرد عامل تقرب به خدا
 
اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن عزوبت و تجرد و دوری گزیدن از ازدواج امری پسندیده‌تر است. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی (ع) و مریم مقدس (ع) می‌سازد. (پطرس، 1882م: ص345)
بنابر دیدگاه انجیل، ازدواج تنها وسیله‌ای جهت دفع شهوت و جلوگیری ازمعصیت است و خود ارزشمند نیست. اگرچه از ازدواج به عنوان آیین مقدس یاد می‌شود، ولی این قداست ذاتی ازدواج نیست؛ بلکه نگاه به ازدواج به عنوان وسیله ای جهت حفظ پاکی و تامین نیازهای جسمی است. لذا در صورت آلودگی به حرام، ازدواج مستحب می‌شود وگرنه اگر کسی بتواند شهوت خود را کنترل کند، بهترین عمل عزوبت، بتولیت و عدم ازدواج است. چون عزوبت نزد خداوند، از ازدواج بهتر است. پس برای افرادی که نمی‌توانند پاکی و طهارت خود را حفظ کنند و آلوده می‌شوند، ازدواج خوب است؛ ولی اگر ازدواج نکنند، خوب‌تر است؛ چون در ازدواج، انسان به فکر ارضا و تحصیل رضای همسر است؛ درحالی‌که شخـص غیر متـزوج پیوستـه در پی تحصیـل رضـای پروردگار است. (سکری سرور، بی‌تا: ص68)
در این رابطه به بعضی از بیانات «پولس» اشاره می‌شود:
ـ «اما درباره‌ی آن چه به من نوشته بودید، مرد را نیکو آن است که زن را لمس نکند؛ لکن به سبب زنا هر مرد زوجه خود را بدارد، ... به مجردین و بیوه زنان می‌گویم که ایشان را نیکو است که مثل من بمانند، اگر پرهیز ندارند، نکاح کنند؛ زیرا که نکاح از آتش هوس بهتر است.» (رساله اول پولس به قرنتیان،7/10-1)
ـ «شخص مجرد در امور خداوند می‌اندیشد که چگونه رضامندی خداوند رابجوید و صاحب زن در امور دنیا می‌اندیشد که چگونه زن خود را خوش سازد.» (همان:40-
7/32)
به بیان دیگر، اصل اساسی آن است که آدمی رهبانیت پیشه کند (چه مرد و چه زن)؛ ولی از آن‌جا که این کار غیر ممکن است، ازدواج اجازه داده شده است. از باب جمع بین ارزش بودن رهبانیت و ضرورت حفظ خود از گناه، ازدواج با یک نفر مباح دانسته شد؛ یعنی روی‌آوری به ازدواج فقط برای پاسخ به ضرورتی است که از راه عزوبت نمی‌توان آن را فراهم نمود؛ چه گزینه‌ی اول عزوبت است؛ لذا در بهره‌مندی از ازدواج باید به قدر ضرورت اکتفا نمود؛ چرا که ازدواج راه فرار از آتش هوس دانسته شده است، (رک. رساله اول پولس به قرنتیان، 7/10-1) نه مسیر رسیدن به ملکوت و آدمی برای فرار از آتش خلق نشده بلکه برای رسیدن به کمال - ملکوت- به دنیا آمده است. بر این اساس، در این مسیر فرعی یعنی ازدواج دیگر تعدد و تجدید راه ندارد و برای هیچ‌یک از زن و مرد ازدواج مجدد ممکن نیست؛ مگر آن‌که یکی از دو زوج بمیرد و طلاق در صورتی ممکن می‌شود که یکی از دو زوج از مسیحیت خارج شود. (شبلی، 1993م: ج2، ص 198) بر اساس احکام و مقررات ازدواج در مسیحیت، باید زوجین هر دو مسیحی باشند تا بتوانند با هم ازدواج کنند و لذا اگر بعد از ازدواج یکی از آن دو از مسیحیت خارج شود، باید از هم جدا شوند. (سکری سرور، بی‌تا: ص69)
به عقیده برخی مجامع[v]، کسی‌که اقدام به ازدواج می‌کند، طریق راحت و آسانی را که اغلب مردم برمی‌گزینند، انتخاب کرده است؛ اما کسی که عفت پیش می‌گیرد، راه برتر و سزاوارتری را برگزیده و همانند ملائکه شده است. کسی که ازدواج می‌کند سزاوار سرزنش نیست؛ لکن از آن نعمتی که با عفت به آن می‌رسد دور می‌ماند. راه عزوبت، کوتاه‌ترین راه رسیدن به ملکوت است. حتی در مجامع بیان شده که ازدواج مانع ورود به ملکوت خداوند است. (سکری سرور، بی‌تا: ص69) با عنایت به این سخن، مقدس شمردن ازدواج در مسیحیت هرگز به معنای ارزش ذاتی ازدواج نیست. ارزش ذاتی و اساسی برای عزوبت است و چون با عزوبت می‌توان به ملکوت رسید نه با ازدواج، ازدواج وسیله‌ای است جهت فرار ازآتش هوس نه تامین اهداف عالی و لذا عزوبت انتخاب خواص و برگزیدگان است وعموم مردم چون از عزوبت عاجزند به ازدواج روی می‌آورند.

ب- فلسفه ازدواج در مسیحیت
 

1- علت اساسی تشریع ازدواج
 
- حفظ پاکی و طهارت
بر پایه آن‌چه گذشت، می‌توان گفت که در مسیحیت دو سطح از پاکی مورد نظر است:
- پاکی از زنا و روابط جنسی نامشروع
-پاکی از ارتباط با جنس مخالف؛ هر چند در قالب آیین مذهبی و شعائر دینی همانند ازدواج صورت گیرد.
مقصود اولی و اساسی در دیدگاه مسیحیت، تأمین و حفظ پاکی نوع دوم است. لذا کسی که بتواند خود را بر اساس تعریف دوم، از آلودگی و ناپاکی مصون بدارد و پاکی نوع دوم را برای خود فراهم آورد، هرگز نباید به سراغ ازدواج برود. این گروه که از دیدگاه مسیحیت، انسان‌های برتر و برگزیده تلقی می‌شوند، نیازمند ازدواج نیستند و برای آن‌ها ازدواج تشریع نشده و نخواهد شد تا از علل و فلسفه‌ی آن سخن گفته شود. ازدواج برای افرادی تشریع شده و می‌شود که نمی‌توانند پاکی نوع دوم را برای خود فراهم آورند. از این رو به کشیشان ـ به عنوان برگزیدگان ـ حق ازدواج داده نمی‌شود. چه دادن حق ازدواج به کشیشان، سبب تصفیه اخلاق عمومی خواهدشد. (دورانت، 1373: ج6، ص26)
بنابراین، ازدواج در مسیحیت، بعد از ناتوانی از تأمین پاکی نوع دوم تشریع شده است و فلسفه‌ی آن، حفظ و تأمین پاکی نوع اول است تا انسان‌ها به زنا و روابط نامشروع مبتلا نشوند. از این رو، بعد از منع کشیشان از ازدواج می‌گویند، صیغه‌گیری کشیشان، شورشی به‌جا و بر حق، علیه این قانون سخت و خشن است. (همان: صص 27-26)
به بیان دیگر، در مسیحیت ازدواج به خودی خود مطلوب نیست و انتخاب و گزیده اول مسیحیت نمی‌باشد تا برای خود ازدواج به عنوان ازدواج، فلسفه بیان شود؛ بلکه عزوبت و تجرد که نقطه‌ی مقابل ازدواج است، گزیده‌ی نخست مسیحیت است. پس بنابر قاعده باید برای عزوبت فلسفه و علت بیان شود نه برای ازدواج. اما از آن‌جا که عزوبت نمی‌تواند اهداف دست اول مسیحیت را ـ همانند پاکی از ارتباط با جنس مخالف و رهبانیت ناب ـ تأمین نماید، به سراغ ازدواج می‌آید تا بلکه بتواند به برخی از سطوح پایین‌تر اهداف خود دست یابد.

2- علت فرعی تشریع ازدواج
 

- نجات و رستگاری
 
در مفهوم شعائر چنین می‌گویند: شعائر جهت رسیدن فیض خداوند به انسان از طریق نامریی هستند؛ یعنی این شعایر کمک خداوند که برای نجات بشر لازم هستند را به وجود می‌آورند. (زیبایی‌نژاد، 1382: ص315) ازدواج که یکی از این شعائر می‌باشد، از این قاعده خارج نیست. لذا مسیحیان معتقدند، شعائر برای نجات و رستگاری ضروری هستند. البته در نحوه‌ی تأثیر این شعائر در رستگاری، اختلاف نظر دارند. کاتولیک‌ها می‌گویند: بدون بهره‌مندی از این شعائر، نجات برای هیچ‌کسی ممکن نیست و برای رسیدن انسان به نجات و رستگاری تشریع شده‌اند؛ ولی پروتستان‌ها تأثیر این شعائر را در حد به نمایش در آوردن رستگاری و نجات می‌دانند یا آن‌ها را در صحه گذاردن بر نجات و رستگاری موثر می‌دانند و عامل اصلی را اراده‌ی خداوند می‌شمارند. (مک آفی برون، 1920م: ص286)
در هر حال، ازدواج برای تأمین نجات و رستگاری انسان‌ها آورده شده است؛ چه انسان خود این تأثیر را به دست خود فراهم آورد یا با وسیله‌سازی از خداوند بخواهد که این موهبت را به وی عطا کند.
با توجه به فلسفه نخست و این‌که عزوبت در مسیحیت گزیده و برتر است، قابل ذکر است که راه اول نجات و رستگاری، همانا رهبانیت و عدم ارتباط با جنس مخالف ـ عزوبت و بتولت ـ است و ازدواج راه اول و گزیده‌ی نخست، جهت رسیدن به رستگاری و نجات نیست؛ حتی اگر در قالب روش‌های شرعی و قانونی باشد. بر این اساس، اگر فلسفه‌ی ازدواج، نجات و رستگاری بیان می‌شود، باز هم به عنوان فلسفه و چرایی دوم است. لذا در فرض ناتوانی از رهبانیت برای رسیدن به رستگاری، ازدواج به عنوان راه بدیل تشریع و به عنوان یک شعار معرفی شده است.

ج- اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت
 
در نزد مسیحیان، ازدواج اهداف متعدد و متنوعی را تعقیب می‌کند که به اهداف مهم آن اشاره می‌شود:

1)- پیدایش فرزندان شایسته و پاک
 
از اساسی‌ترین اهداف ازدواج در نزد مسیحیان، پیدایش فرزندان شایسته و برخورداری از نسل پاک و پارسا است. تنها راه پیدایش نسل پاک و شایسته، ازدواج و تشکیل خانواده است. لذا این ازدواج باید با رعایت شرایط معین شده همراه باشد تا بتواند به اهداف خود برسد. مثلاً ـ بنابر عقیده‌ی برخی از مذاهب مسیحی ـ از جمله‌ی این شرایط، آن است که باید عقد ازدواج خوانده شود و صرف رضایت طرفین کفایت نمی‌کند و حتی این عقد باید توسط کشیش اجرا شود (سکری سرور، بی‌تا: ص92) یا زوجین هر دو باید مسیحی و از یک مذهب باشند و اختلاف مذهب زن و شوهر، یکی از موانع ازدواج به حساب می‌آید. (مولند، 1381: ص123)

2)- اهتمام به کثرت نسل
 
«مقصود خداوند برای زوج ازدواج کرده این بود که با تولید نسل، فرزندان زیاد شوند.» (متی 6-4: 19)
مسیحیت به تکثر نسل اهتمام جدی دارد و از محدود کردن آن امتناع می‌ورزد. ازدواج برای سلامت امت مسیح، لازم است و دلیل بر ایمان به خدا و اعتقاد به عنایت خداوند و سبب جلب خوشحالی خانواده می‌شود؛ لذا در ممالکی که مسیحیت در اقلیت قرار دارند، اهتمام به کثرت نسل بیشتر است. (شبلی، 1993م: ج2، ص197)

3)- ایجاد محبت و وفاداری و یکی شدن زوجین
 
ازدواج خود نشانه‌ی محبت خدا به بشریت است. مزدوجین برای تولید مثل، تربیت فرزندان و رشد آنان در فضای ایمان و محبت به خدا تلاش می‌کنند. در واقع ازدواج رمز و نشانه‌ای بشری از شیوه‌ی رفتار خداوند با انسان به شمار می‌رود. همان‌گونه که خداوند انسان‌ها را دوست می‌دارد، در این‌جا نیز به این امر اهتمام دارد و از مزدوجین تعهد می‌گیرد تا با یکی شدن، نشانه‌ی آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. (میشل، 1377: ص95) لذا باید خانواده را کانونی از محبت خدا قرار دهند تا در پرتو این کانون محبت، فرزندان رشد کنند.

4)- ایجاد پیوند ناگسستنی
 
از دیدگاه مسیحیت، ارتباطی که دو زوج در ازدواج با یکدیگر برقرار می‌کنند، عمیق‌ترین رابطه‌ای است که دو انسان می‌توانند با همدیگر برقرار کنند. خداوند ازدواج را به وجود آورد تا نه تنها از لحاظ جسمی، عاطفی، عقلانی و اجتماعی، بلکه در زمینه‌ی روحانی نیز، بین دو انسان اتحادی صمیمی و عمیق برقرار شود. (استات، بی‌تا: ص42) اهتمام مسیحیت به این هدف، آن‌قدر زیاد است که هر گونه عملی که منجر به گسستن پیمان ازدواج شود، محکوم شده است. لذا به هیچ وجه جدایی، طلاق و تعدد زوجات را تجویز نمی‌کند و آن‌ها را از محرمات می‌شمارد. به عنوان نمونه، در زمان «پیوس یازدهم»، سقط جنین، جلوگیری از بارداری و طلاق که به عنوان عوامل سست کننده ازدواج تلقی می‌شوند، محکوم شد. (زیبایی‌نژاد، 1375: ص126) افزون بر توصیه‌های اکید دینی در مراسم ازدواج نیز، کشیش کلماتی را تکرار می‌کند که به این پیوند استحکام می‌بخشد. مثلاً به زوجین می‌گوید که این جملات را با هم تکرار کنند: «در خوشی‌ها و ناراحتی‌ها، در غنا و فقر، در بیماری و سلامتی (همدیگر را) دوست می‌داریم و گرامی می‌داریم تا وقتی که ما دو نفر زنده‌ایم.» (کاکس، 1378: ص116)

5)- تشکیل خانواده
 
یکی دیگر از اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت، تشکیل خانواده است. مسیحیت برای بقای نسل، تنها به قوانین ازدواج اهتمام ندارد؛ بلکه استمرار نسل و آیین مسیحیت را در تولید فرزندان و در فضای خانواده می‌جوید. بر این اساس مسئولیت پرورش نسل را به آن می‌سپارد. تربیت نسل، وظیفه‌ی خانواده و حق اجتماع است. در خانواده باید تعاون و همکاری در تمام شئون حیات، حاکمیت داشته باشد تا بتواند در پرورش نسل موفق باشد. ازدواج هسته‌ی اصلی تشکیل خانواده است و خانواده نیز از دیدگاه‌های مختلف تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و... اهمیت دارد.(منصور، 1999م: صص158-157)
بنابر دیدگاه مسیحیان کاتولیک، نه تنها به دنیا آوردن فرزند، بلکه حق اساسی و وظیفه‌ی تربیت و تعلیم شایسته آن‌ها از خصوصیات و اهداف ازدواج است. (برانتل، 1381: ص242)
منبع:خبرگزاری فارس

دختران و پسران بخوانند

دختران و پسران بخوانند
زوج مناسب برای دخترخانم ها
 

دخترهایی که دور هم جمع می شوند و تمام مشغول پچ پچ کردن هستند بدانند که با غیبت کردن از چشم همه می افتند. در ضمن دخترهایی که در مواجهه با پسرها مشکل دارند فردا در زندگی زناشویی شان هم این مشکلشان از بین نخواهد رفت.
اگر هم هنگام صحبت با کسی از روی خودنمایی غُلوی کردی یا واقعیت را پنهان! دیر یا زود واقعیت ها معلوم، و از محبوبیت کم می شه.
اگر با پسری آشنا شدی سعی کن همیشه رعایت ادب را کرده او را با شما خطاب کنی و سَرِ شوخی را راحت باز نکنی. مگر خودت نگفتی که پسرها اغلب بی ظرفیت هستند؟
پس تو لطفا در این امر پیش قدم مباش. آهان راستی! شوخیِ جلف کردن با شوخ طبع بودن فرق دارد.
با او زیاد صحبت کن!
از آرزوها و عقایدش سوال کن!
از وضعیت خانوادگی و روابطش در خانه جویا شو!
هرچه بیشتر با هم صحبت کنید، هم از شخصیت و ایده آل هایش باخبر می شوی و هم او احساس اهمیت کرده و از بودنِ با تو لذت می برد.
در مقابل انتظار داشته باش!
که اگر هم کمی پرحرفی کردی، حوصله اش سر نرود. فقط پسری که حوصله این کار را دارد صبر خواهد داشت که روزی با تمام کج رفتاری هایت مدارا کند.
 

زوج مناسب برای آقا پسرها
 

وقتی با دختری نامزد شدی؛ هرچه بیشتر او را دوست داری کمتر سعی کن به او به گونه ای نزدیک شوی که بعدا پشیمان بشوی. اگر هم به هر علتی هم این کار را کردی؛ مطمئن باش او از چشمت خواهد افتاد. حالا هرچقدر هم که همدیگر را دوست داشته باشید.
اگر از کسی خوشت آمد، لطفا همان اول ببین که آیا تصورش را می کنی که روزی با او زندگی کنی؟ وگرنه تکلیفت را سریع با او مشخص کن و سرکارش نگذار! چون که، زن ها و مردهای زیادی در این دنیا هستند که همیشه فکر می کنند اگر آن زمان اشتباه را نمی کردیم، امروز سرنوشتمان این نمی شد که داریم.
در ضمن در دوران نامزدی دو نکته را همیشه در نظر داشته باش و به او هم یادآور شو:
1-شما نامزد همدیگرید نه مالک یکدیگر
2-خاتمه نامزدیتان (به هر دلیل) خاتمه زندگی تان نیست.
تا هم در این زمان با هم بهتر کنار بیایید و هم در زندگی آینده تان از این مشکلات نداشته باشید.
پسرهای امروزی: درست نمی دانند که تا چه حدی اخلاق پدر را به ارث ببرند. همه جا پول خرج کنند، و (نه) روی حرفشان نیاید. اما چیزی که مشخصه اینه که دخترهای امروزی، مادرهای سابق نیستند. واقعا که «برابری» در روابط هم خیلی قشنگ تره.
برگرفته از کتاب زوج مناسب
نوشته: افشین کیهان نیا
منبع:راه کمال شماره 29مجله روانشناسی خانواده

راه کارهایی برای ازدواج مجدد

راه کارهایی برای ازدواج مجدد
ازدواج به خودی خود عملی دلهره آور است، اما وقتی قرار باشد با کسی که همسر اول خود درا از دست داده ازدواج کنید، خود مشکلات و مسایلی را به همراه دارد که در هیچ کجای تاریخ نوشته نشده است. اگر قصد ازدواج مجدد دارید مقاله ی زیر به شما راه کارهایی را نشان می د هد.

گذشته را پنهان نکنید
 
نادیده انگاشتن غم و سوگ همسرتان جلو هیچ چیز را نمی گیرد. فقط باعث می شود او تا آخر عمر در سوگ باقی بماند! پس بهتر است به همسرتان فرصت کافی برای حرف زد ن در مورد مرحله سوگ و اندوه خود ار بد هید. خود شما هم باید بتوانید آزادانه و صادقانه در مورد مشکلات مربوط به این سوگ و گذشته با او حرف بزنید.

نفر سوم را بپذیرید
 
تقسیم کرد ن قلب همسرتان با شخصی دیگر اصلاً کار ساده یی نیست، اما با ازدواج کرد ن با کسی که همسر سابقش فوت کرده، باید یاد بگیرید با آن زند گی کنید. وجود هم زمان سوگ و اندوه با عشق ممکن است؛ حتی اگر بفهمید عشق همسرتان برای زن یا مردی از دست داده خیلی بیشتر از عشق او به شماست.

در مورد یاد گاری ها حساسیت نشان ند هید
 
اگر بخواهید با بی اطمینانی های خود در مورد این که همسرتان شما را بیشتر دوست دارد یا همسر سابقش را بجنگید، آن وقت عکس ها و دارایی های شخصی ازدواج قبلی همسرتان در خانه به مشکل بزرگی برای تان تبدیل خواهد شد. رمز کار برای غلبه بر این مشکل گفت و گو و مصالحه است. خودتان باید با همفکری هم تصمیم بگیرید که نگه داشتن کدام یک از دارایی ها برای هر دوی شما راحت است و بعد بقیه را به خیریه بد هید. وقتی می خواهید در مورد این مسأله تصمیم بگیرید حواس تان به احساسات طرف مقابل تان هم باشد.

با خانواده داغدار حس همدردی کنید
 
ممکن است خانواده ی همسر قبلی شریک زند گی شما، بترسند که خاطره دختر یا پسرتان به خاطر این ازدواج مجدد از بین برود و ناخود آگاه شما را برای آن مقصر بدانند. اگر شما به فقدان و داغی که تجربه کرده اند توجه داشته باشید، کنار آمد ن با هر گونه رفتار منفی آن ها برای تان ساده تر خواهد شد. به آن ها اجازه بد هید خاطرات شان را داشته باشند و در طول زمانی که یاد می گیرد شما را هم دوست داشته باشند و به جایگاه شما احترام بگذراند، صبور باشید.

درگیر گذشته نباشید
 
آیا زن قبلی شوهرتان از شما زیباتر بوده؟ آیا شوهر قبلی همسرتان مرد بهتری بوده؟ مقایسه کرد ن امری طبیعی است، اما ممکن است جلو رشد رابطه ی شما با همسرتان را بگیرید. همسر شما به این خاطر با شما ازدواج نکرده که فتوکپی همسر قبلی اش بوده اید. او بیشتر از هر کس دیگری از خصوصیات و ویژگی های خاص شما که باعث شد عاشق تان باشد آگاه است و مهم نیست که چقدر با همسر قبلی او تفاوت داشته باشید. باید بپذیرید که شما و همسر قبلی شوهرتان دو آد م کاملاً متفاوت هستید که هر کدام خصوصیات و ویژگی های منحصر به فرد و عالی و ارزشمندی دارید که همسرتان دوست داشته است.

برای تسهیل سوگ همسرتان از خود گذشته باشید
 
دوست داشتن تنها، باعث نمی شود شوهرتان همسر قبلی خود را فراموش کند، بلکه گذر زمان همه چیز را درست خواهد کرد و در طول این دوران خیلی ناراحتی ها جای خود را به شادی می د هند، اما تصور نکنید که سالگرد ترحیم همسر سابق همسرتان یا سالگرد ازدواج آن ها، تولد او یا تعطیلات دیگر خالی از سوگ و اندوه خواهد بود. شاید او دوست نداشته باشد اندوه و ناراحتی های خود را در این مناسبات خاص با شما در میان بگذارد، چون ممکن است بترسد حرف زد ن از آن احساسات شما را خدشه دار کند. در این زمان ها او فقط در درک شما نیاز دارد. با محبت به او خاطر نشان کنید که از اهمیت آن روزها آگاهید و هر موقع که خواست برای شنید ن دردل هایش حاضرید. با این که کمی دردناک است، اما همراه شد ن با همسرتان به این طریق برای هر دوی شما پاک کننده ی روح خواهد بود، چون می توانید زمانی را که کاملاً صاد قانه با هم بزنید.

باقاطعیت مرزگذاری کنید
 
ازوداج با کسی که همسر خود را از دست داده، فقط به تحمل سوگ و اندوه و ناراحتی او ختم نمی شود. احساسات شما هم مهم هستند و باید برای آن ها ارزش قایل شد، هر چند که دنیای بیرون آن ها را پیش پا افتاده و غیر واقعی تلقی کند. خیلی از افراد وقتی همسرشان زن یا شوهر قبلی را «همسر اولم» یا «همسرم» یاد می کنند ناراحت می شوند. اگر هم چنین هستید باید این موضوع را قاطعانه با همسرتان در میان بگذارید و از او بخواهید به همان اندازه که شما نسبت به سوگ و نارحتی او حساس هستید او نیز نسبت به این قبیل حساسیت های شما آگاه باشد.

در مورد مراحل سوگ تحقیق کنید
 
زمانی که ازدواج می کنید بخش اعظمی از مراحل سوگ همسرتان پایان می یابد، اما مثل همه ی افراد داغدیده همیشه بارقه یی از سوگ برای او باقی می ماند که باید به طور منظم با آن برخورد شود. اگر واقعاً می خواهید با شوهرتان یکی شوید این مسؤولیت شماست تا آن جا که می توانید در مورد سوگ و تأثیرات آن یاد بگیرید.

برای کمک گرفتن از دیگران تردید نکنید
 
خیلی وقت ها شاید ندانید از چه کسی میتوانید کمک بگیرید یا با کی درد دل کنید، چون حرف زد ن در این مورد موضوع متداولی نیست به همین دلیل شاید دوستان زیادی در این رابطه با شما همدردی نکنند. خیلی ها تصور می کنند که این احساس را فقط آن ها دارند به همین دلیل برای شما لازم است که با یک مشاور روانشناس در این مورد مشورت کنید. گاهی اوقات همین که یک نفر احساسات شما را طبیعی قلمداد کند اولین قد م به سمت بهبودی را بر می دارد.

در زمان حال زند گی کنید
 
هر روزی که زند گی می کنید و هر نفسی که می کشید هدیه یی از جانب خداوند است پس از باید از ارزش گذاشتن بر تک تک آن ها قدردانی خود را نشان د هید. با همسرتان خاطرات جدیدی بسازید که برای هر دوی شما خاص و با ازدواج قبلی او متفاوت باشد.برای سفر به مناطق جالب و دیدنی که هیچ کدام تان نرفته اید برنامه بگذارید. سنت های خانواد گی خودتان را با مال شوهرتان ادغام کنید، د کوراسیون خانه تان را عوض کنید یا اصلاً یک خانه ی نو بخرید. زند گی یک معلم است، پس شاگرد خوبی باشید. یادتان باشد شما نمی توانید گذشته را تغییر د هید، اما می توانید خاطرات آن را آسان تر کرده و با آن رشد کنید.
منبع: 7 روز زند گی شماره 114