تفاوتهای ساختار روحی و روانی زنان و مردان
تفاوتهای زنان و مردان
با وجود این که بین زن و مرد وجوه مشترکی وجود دارد، اما تفاوتهایی از نظرساختاری و روانی نیز دارند که اگر این تفاوتها را بشناسیم و درک کنیم به یک نوع تفاهمو زندگی شاداب و پرنشاط خواهیم رسید، و از زندگی خود لذت خواهیم برد و از سلامتی روانی برخوردار خواهیم شد.
تفاوتهای ساختار روحی و روانی زنان و مردان
1ـ آقایان سکوت را دوست دارند، به خصوص هنگام خستگی و گرفتاری ، و زنان گفتگو و مذاکره را دوست دارند. لذا مرد باید هنر مذاکره و گفتگو را یاد بگیرد و زن نیز به سکوت و سکون مرد بها بدهد. به خصوص هنگام ورود مرد به خانه، منظور آقایان از گفتگو جنبه اخذ اطلاعات است، اما خانمها منظورشان از مذاکره این است که آنرا لذت بخش و آرامشبخش و موجب تخلیه روانی خود میدانند، لذا توصیه میشود که حداقل روزانه مردها 20 دقیقه با همسران خود صحبت کنند، آنهم دوستانه و در مکان و زمان مناسب.
2ـ آقایان معمولاً کلینگر و زنان جزئی نگر هستند :
زنان به جزئیات زندگی و رفتاری با دقت نگاه میکنند و در حافظه خود جای میدهندکه باید مردها متوجه این نگرش باشند و شخصیت زنان را دریابند، و زنان هم نبایدحساسیت به مسائل جزئی و رفتار کوچک داشته باشند.
3ـ اظهار نظر دیگران برای خانمها بسیار مهمتر است تا برای مردان.
4ـ مردان با گفتن " دوستت دارم" در قلب زن نفوذ پیدا میکنند، و زنان با گفتن کلماتمردانه "چون در سایه تو آرامش میگیرم" در قلب مردان نفوذ پیدا میکنند.
5ـ در مردان ویروس عشق از راه چشم به قلب وارد میشود، اما در زنان عشق مرضیاست که ویروس آن از راه گوش وارد قلب میشود. برای مردها آنچه که میبینند مهماست، ولی برای زنان آنچه که میشنوند. پیامهای بصری برای آقایان و پیامهای سمعیبرای خانمها اهمیت دارد.
6ـ خانمها در ابتدای زندگی بسیار فداکارند، اما بهتدریج به سمت خودخواهی و خودرأیی حرکت میکنند اما مردان برعکس.
7ـ مردها بیشتر به روابط جنسی اهمیت میدهند، ولی زنان بیشتر به روابط عاطفیاهمیت میدهند. لذا زنان باید هنر کامبخشی مردان را داشته باشند و مردان نیز به عواطفزنان پاسخ بدهند و نیازهای روحی و عاطفی و روانی زنان را تأمین کنند.
8ـ مردان هدفگرا هستند و زنان رابطهگرا.
9ـ برای خانمها جذابیت اجتماعی آقایان، و برای آقایان جذابیت جسمانی خانمها مهماست. ( گفتاری، اندیشه)
10ـ مردها شبیه آناناس هستند که ظاهر خشن و درونی نرم و شیرین دارند و زنان مثلپیازند که لایه لایهاند و دارای رفتار تموّجی، خیلی متغیرند، گاهی خوشحال، گاهیناراحت، چاق، لاغر، زشت، زیبا و... . مردها ثبات روحی بیشتری دارند، ولی زنان غالبا ًثبات روحی و روانی ندارند.
منبع: سایت باشگاه اندیشه
آنچه همسران جوان باید بدانند
خوشبینی مفرط و سادهاندیشی برخی زوجین ، این تصور را پیش میآورد که با گذشت چندسالی از زندگی و آشنایی اجمالی هریک با روحیات همسر ، در ارکان زندگی هیچگونه خللی وارد نمیشود و روابط متقابل آنها و میزان تفاهم ، خودبه خود در همان سطح مطلوب اولیه باقی میماند و در نتیجه یک نوع آرامش که توأم با نگرش سطحی نسبت به مسایل خانواده میباشد ، به وجود میآید . چنین موقعیتی خواه ناخواه یک نوع رکود و فقر ارتباطی و اخلاقی را فراهم میآورد و در نتیجه روحهای آنها از هم بیگانهتر و دورتر میشود و رفته رفته اولین نشانههای بحران در زندگی خانوادگی به چشم میخورد .
زن و مرد در این موقعیت با اولین ضربهها بیدار شده و مضطربانه به اندیشه فرو میروند که اینک چه باید کرد ؟ آیا برای نجات زندگی ، کاری میتوان کرد ؟ آیا پایان روزهای خوش زندگی فرا رسیده است ؟ و بالاخره برای نجات از این بحران ، از کجا باید شروع کرد ؟
توصیههای تربیتی برای بحرانزدایی
۱) شخصیت همسرتان هرچه باشد شما هم نیاز به دوبارهسنجی معتقدات خود در مورد زندگی دارید . این باور که شما هم بیعیب و نقص نیستید ، یک نوع آمادگی و انعطاف روحی ایجاد میکند که برای دستیابی به تفاهم ضرورت زیادی دارد .
۲) مشکلات زندگی همه یک جور نیستندو از لحاظ موضوع ، عمق و پیچیدگی با هم فرق دارند. از این رو زمانی متناسب با هر کدام برای بحرانزدایی مورد نیاز است هرگز عجولانه و شتابزده با مشکلات ژرف برخورد نکنید ، بلکه اعتقاد داشته باشید که مشکلات به تدریج و به مرور زمان ، شکل میگیرند و بر همین اساس ، به صورت تدریجی نیز باید حل شوند.
۳) بحرانها و مشکلات زندگی ، محک لیاقت و شایستگی شما به شمار میروند . سعی کنید با عبور از این بحران ، لیافت ، جدیت و توان خود را به اثبات رسانید .
۴) اجازه ندهید حوادث و افراد ، شما را نابود کنند . روحیه خود را دستخوش ناملایمات نکنید و قدرت خود را از دست ندهید .
۵) دوبارهسنجی انتظارات و توقعات شما از همسرتان ، در برخی موارد سبب کاهش بحران میشود ، مثلاً میتوانید از خود بپرسید این که من معتقدم « همسرم باید چنین و چنان میکرد » این « بایدها » از کجا نشأت گرفتهاند ؟ وچگونه بایدهابه قوانین و مقررات زندگی تبدیل شدهاند ؟ این عمل در بررسی امکانات همسرتان و ارزیابی قدرت واکنش او به خواستههای شما سودمند است .
۶) برای تغییر در روحیه همسرتان و در نتیجه مشکلزدایی از زندگی ، برخی شرایط حاکم برخانواده را تغییر دهید ، مثلاً پیشنهاد یک مسافرت شرکت در مجالس بحث و گفتگوی مذهبی ، تشکیل جلسات خانوادگی ، افزودن برخی برنامههای متنوع به زندگی ، و در صورت امکان تغییر در شرایط و ساعات کار و بازگشت به منزل و تغییرالگوهای ارتباطی باهمسر ، از این قبیل موارد محسوب میشود .
۷) قوای حیاتی خودتان را درست مثل پولتان صرفهجویی کنید و این حق را نیز برای همسرتان قائل باشید که او هم انرژی روانی خود را ذخیره کند و با برخوردهای شکننده ، دچار افسردگی و پیری زودرس نشود .
۸) یک فلسفه زندگی را که مبتنی بر خوشبینی باشد ، اتخاذ کنید ، چنین امری به مهارکردن عواطف و حفظ قوای حیاتی شما ، کمک خواهد کرد .
۹) سازمان عاطفی خود را به گونهای مرتب و منظم کنید که مانع از انتقال کلیه نگرانیها و افکارمنفی مربوط به کارتان ، به محیط منزل و بالعکس شود .
۱۰) هروقت در اثنای گفتوگو با همسرتان احساس کردید که به حالت عصبی نزدیک میشوید، از ادامه بحث خودداری کنید و در زمان مناسب به بیان بقیه مطالب خود بپردازید .
۱۱) برای حوادثی که شاید هرگز روی ندهد ، خودتان و همسرتان را آزار ندهید .
۱۲) از کاه ، کوه نسازید و مسایل را بزرگ نکنید ، بدانید که در زندگی افراد خوشبین ، کاه و کوه ، هر دو وجود دارد ولی در زندگی افراد بدبین ، فقط کوه وجود دارد . زیرا آنها از هرکاهی ، کوهی میسازند و در برابر آن اظهار عجز می کنند .
۱۳) همسرتان از شخصیتی برخوردار است که نه آن چنان پیچیده است که شناخت او غیرممکن باشد و نه آن چنان ساده است که نیازمند تلاشی از جانب شما نباشد ، شناخت همسرتان امری ممکن و ضروری است . با مطالعه مستمر در حالات و روحیاتش ، او را بیشتر و بهتر خواهید شناخت و در نتیجه زندگی شما هرگز به لبه پرتگاه نزدیک نخواهدشد.
۱۴) در برخی از بحرانهای زناشویی ، هریک از زوجین با مطرح ساختن خاطرات دردناک گذشته و بیان تألمات روحی خود ، مشکل را پیچیدهتر میکنند . در حالی که ظاهراً قضایای گذشته ربطی به مشکل امروز آنها ندارد . این کیفیت که نوعی « واپسگرایی» در زندگی مشترک است ، احتمال موفقیت را در گفتگوهای زوجین ،از بین میبرد . بهترین فرمول در این گونه موارد این است که هریک از دیگری صادقانه بپرسد ، « برای از این به بعد ، ازمن چه انتظاراتی داری که من انجام دهم ؟ » این پرسش ، پیوند مشکل امروز را با گذشتههای دور به کنار مینهد و با طرح یک پرسش مشخص ، در پی پاسخ مشخصی برمیآید و در نهایت مشکل به شیوه معقولی حل خواهد شد .
۱۵) تعدادی از زوجهای جوان به دلیل آسیبی که در الگوهای ارتباطیشان وجود دارد ، نمیتوانند به تفاهم برسند ،ممکن است این آسیب در نحوه گفتوگو ، همکاری ، برخورد با اطرافیان و یا نظایر آن به وجود آمده باشد ، به هرحال در روابط آنها خللی ایجاد میکند . در این گونه موارد حضور فرد سومی به عنوان مشاور میتواند در رفع مشکلات ارتباطی آنها مؤثر باشد .
اختلافات زن و شوهر و راه حل آن
روان شناسان عقیده دارند که زندگی زناشوئی اصولاً یک نوع نزاع دوستانه است و اختلاف خلقت بین آن دو ایجاب می کند که با یکدیگر پرخاش و نزاع کنند. منتها خداوند حکیم طوری این دو جنس مخالف را با همدیگر جوش داده و بین آن ها الفت ایجاد کرده است که پرخاش ها و تندخوئی ها در برخی از اوقات ثمربخش واقع شده ، نظام خانواده و اجتماع از این راه برقرار می گردد.
از این رو کمتر خانواده ای است که در طول زندگی زناشوئی خود دچار بحران ها زودگذر نشود. غالباً اختلافات جزئی و کلی در اکثر خانواده ها بین زن و شوهر امری است طبیعی که نه تنها به مراحل خطر و بحران شدید و جدائی نمی کشد بلکه دنبال آن یک نوع محبت و سازش پدید می آید و در حقیقت یکنواختی در زندگی را که عامل برخی از گرفتاری های خانوادگی است از بین می برد و از این جهت پیدایش تندخوئی های آرام و لطیف به هیچ وجه جای نگرانی نیست.
دکتر باخ روانشناس نامی آمریکایی می گوید : اگر پرخاش و نزاع اصلاً صورت نگیرد ناراحتی های دو طرفه انباشته و متراکم شده و یکباره بسان کوه آتشفشان منفجر می شود و البته دیگر در این موقع آشتی غیرممکن است یا بسیار بسیار دشوار.
یکی دیگر از کارشناسان امور خانواده می گوید : عدم موافقت ها همیشه جدایی پیش نمی آورد بلکه پیش از ناسازگاری عدم توانایی هریک از طرفین در غلبه بر مشکلات موجب جدایی می شود.
راه حل اختلافات خانوادگی زن و شوهر
1. آشنایی و عمل کردن به وظایف و حقوق یکدیگر .
2. وقتی را برای گفتگو و گوش دادن به صحبتها و احیاناً انتقادهای یکدیگر قرار دادن و هر یک از زن و شوهر بدانند که وقت انتقاد چه موقعی است.
در قانون اسلام آمده است که وقتی احساسات خصومت آمیز و عصبانیت زیاد بر وجودتان مستولی است و سخت عصبانی هستید اصولاً از تصمیم گرفتن و از هرگونه انتقاد بپرهیزید.
چنانکه روانشناسان می گویند : روابط زن و شوهر وقتی صمیمانه باشد انتقاد سازنده معجزه می کند . بهترین موقع انتقاد زن و شوهر از یکدیگر هنگامی است که استراحت لازم را کرده باشند ، و به اصطلاح سرحال باشند زن ها باید حتی الامکان سعی کنند انتقاد عملی و زبانی خود را از شوهرانشان در میان اعضاء خانواده بخصوص در حضور افراد فامیل و خویشان مطرح نسازند.
3. سازش باید دو طرفه باشد نه این که همیشه یکی از دو طرف کوتاه بیاید ، اگر چه سفارش شده است کوتاه آمدن از طرف زن به خاطر داشتن روحیه لطیف و محبت آمیز شروع شود. مرد هم نباید بخاطر داشتن روحیه خشن همیشه پیروز این اختلافات باشد.
4. اگر خدای ناکرده اختلافات عمیق میشود مطابق پیشنهاد کتاب انسان ساز الهی یعنی قرآن کریم و تأکید روایات ائمه (ع) نمایندگانی از دو طرف جمع شوند و به این مشکل خاتمه دهند.
5. از دخالت دادن و یا حتی مطلع کردن دیگران از این نزاع ها خودداری شود حتی فرزندانم هم نباید متوجه شوند که در روحیه لطیف آن ها مؤثر خواهد بود . ابتدا بچه ها را به منزل اقوام یا همسایه ببرند ، بعد با هم برای حل اختلاف گفتگو نمایند.
6. در گفتگو سعی شود اختلافات و صحبتهای قبل را به میان نکشند و همدیگر را به این خاطر ملامت نکنند که تو قبلاً چنین و چنان بودی و یا فامیل هایت هم همین طور لجباز بودند.
7. زن نقش مهمی در بوجود آمدن یا نیامدن این نوع اختلافات دارند خود را باید همیشه نزد همسر زیبا جلوه دهد و مطابق خواسته شوهر آرایش کند و او را از غریزه جنسی اشباع نماید.
8. این را هر دو به یاد داشته باشند که اولین راه حل آخرین راه حل نیست و از به زبان آوردن کلمه طلاق در خانه خودداری نمایند، وقتی کلمه طلاق به میان آمد بنیان خانواده بلرزه در می آید. همان طور که وقتی طلاق عملی شود عرش خدا به لرزه در می آید.
نکاتی در تحکیم روابط زن و شوهر
1. ارتباط کلامی صمیمانه
یکی از مواردی که در تحکیم روابط زن و شوهر بسیار مؤثر است ارتباط کلامی و نوع محبت و مبادله کلمات و حرفهایی است که در طول شبانه روز بین زن و شوهر مطرح می شود.
مصادیق ارتباط کلامی صمیمانه :
مزاح و شوخی
تمجید و تعریف از یکدیگر
با کلمات زیبا همدیگر را صدا کردن
2. زمانی را برای صحبت کردن برای همسر اختصاص دهید
همسران پرمشغله اصولاً از محبت کردن غافل می شوند. در نهایت از نظر احساس فاصله ای میان آنها ایجاد می شود و پر کردن این خلاء کاری دشوار است. بهترین راه حل برای جلوگیری از این فاصله ، اختصاص روزانه چند دقیقه برای صحبت کردن و زمانی بیشتر در طول هفته می باشد بویژه وقتی مرد وارد خانه می شود و اگر زن خانه دار باشد بسیار نیاز دارد که شوهرش به حرف های او گوش دهد و مرد هم باید با توجه به حرفهای همسرش گوش دهد نه در حل روزنامه خواندن ،مطالعه یا تماشای تلویزیون این نوعی بی توجهی و بی احترامی به همسر است و این مسئله بظاهر کوچک نقش مهمی در تحکیم روابط زن و شوهر است.
3. از کنجکاوی بیش از حد بپرهیزید
اگر احساس کنید که همسرتان رازی را از شما مخفی می کند ، به دنبال یافتن سرنخ به سراغ اوراق خصوصی او نروید . باز کردن نامه های طرف مقابل یا خواندن دفتر یادداشت وی و به سراغ کیف او رفتن نقص مالکیت و حدود او می باشد بگذارید تا او در زمانی که احساس می کند مناسب است حقیقت را به شما بگوید.
یک روانشناس می گوید :
اگر همسری پس از کشف رازی که شما مخفی کرده بودید عصبانی شود ، به این دلیل است که شما به او اطمینان نکرده اید.
4. از اعتماد همدیگر سوء استفاده نکنیم
اغلب همسران از اسرار به عنوان حربه ای علیه یکدیگر استفاده می کنند. یک وکیل به همسر خود گفته بود که با همکارانش مشکل دارد مدتی بعد که آن دو با یکدیگر بحث کردند ، همسرش به او گفت :« می بینی هیچ کس نمی تواند با تو کنار بیاید » این سوء استفاده از اسرار همسر ، اعتماد به همدیگر را کمتر می کند.
5. نسبت به هم صداقت داشته باشید
صداقت زیربنای زندگی است و همه صفات عالیه در آن نهفته است . صداقت نهایت شکوفایی عزت و پایه ای در زندگی یک زن و شوهر است. عدم صداقت و دو رویی ، نفاق ، آفت بزرگ خانواده است که زن و شوهر می توانند از روز اول با عهد و پیمان بر این که زیر بنای زندگی شان صداقت باشد ، این آفت را دور کنند.
6. آراستن خویش برای همسر
اسلام دین فطرت است و چنین دینی باید به احساسات و عواطف افراد جامعه توجه نماید. هر مرد و زنی در فطرت و سرشتشان زیباپسندی و آراسته گری نهفته است لذا در اسلام بر آراستن خویش و پوشیدن لباس زیبا و استعمال عطر و بوی خوش تأکید زیادی شده است؛ و سفارش شده که زن و شوهر خود را برای یکدیگر بیارایند و ظاهر خود را جذاب و دوست داشتنی نمایند . این عمل علاوه بر احترام به خواست و علاقه طرف دیگر است عفت و پاکدامنی را در جامعه تقویت می نماید.
7. گذشت در برابر لغزشها
برای افرادی که مدت ها با یکدیگر زندگی می کنند و در این امور زیادی منافع واحدی دارند سرزدن لغزش و اشتباه و خطا امری عادی و متعارف است. بنابراین لازم است با عفو و گذشت از خطاها و اشتباهات یکدیگر چشم پوشی نمایند و آن ها را به رخ طرف مقابل نکشند. زن و شوهر در برابر کلمات تند و خشنی که احیاناً به خاطر شرایط خاص که برای هر کدام ممکن است پیش آید از طرف مقابل می شنوند باید با متانت و سعه صدر با آن روبرو شوند.
نحوه گله گذاری از همسر
گله گذاری خوب فقط با به کار بستن مهارت های کلامی قابل اجراست:
1- با زیباترین و بهترین عبارت ها همسرتان را مخاطب قرار دهید.این کار روح او را از شادمانی لبریز می کند. متأسفانه ما عادت داریم به هر که نزدیک تر شویم، بیشتر حرمتش را بشکنیم. پس با همسرمان با همان احترامی حرف بزنیم که با فرد بیگانه یا آشنایی صحبت می کنیم؛ زیرا احترام، احترام می آورد و فرد هر چه به ما نزدیک تر باشد، به این احترام بیشتر نیاز دارد تا رکود و سردی بر رابطه مان سایه نیفکند.
2- هنگام صحبت مراقب باشید غرور همسر را جریحه دار نکنید. این گونه زخم ها خیلی عمیق اند و عامل بسیاری از اختلاف ها و درگیری های بعدی می شوند. حتی اگر جلسه مذاکره به ظاهر ختم به خیر شود.
3- در گفتار و کردارتان صادق باشید؛صداقت واقعیتی است ملموس که همگان به راحتی متوجه آن می شوند. فریب، دورویی و ریاکاری نتیجه سوء دارد و از عوامل مهم شکست مذاکرات است.
4- هنگام گفتگو جانب منطق و انصاف را نگه دارید. برای این کار هم لازم است خود را جای طرف مقابل بگذاریم. در این صورت شرایط و حال او را درک می کنیم و از میزان رنجش ما کاسته می شود؛ زیرا درمی یابیم او در آن لحظه کاری غیر از این نمی توانسته بکند.
5- سهم خود را در مشکل پیش آمده ببینید و صادقانه به آن اعتراف کنید. آدم عاقل کسی است که اشتباه خود را متوجه شود و شهامت بیان آن را داشته باشد. به این ترتیب طرف مقابل نیز وادار به فکر کردن می شود تا سهم خود را در آن مشکل ببیند؛ یا حتی بیندیشد که آنچه رخ داده سوءتفاهم بوده است. به ویژه اگر یک بار بگویید «مرا ببخش» یا «عذر می خواهم، اشتباه از من بود»، کافی است که طرف اگر سوار خر شیطان هم باشد، پایین بیاید و دریچه قلبش را به روی شما باز کند.
6- لحنمان هنگام گفتگو باید مهربانانه باشد.وقتی لحن خصومت آمیز داریم یا می خواهیم طرف را محاکمه کنیم و یا سرجایش بنشانیم، به یقین مذاکره را به شکست خواهیم کشاند. باید به طرف ثابت کنیم که قصد ما مچ گیری نیست یا به اصطلاح نمی خواهیم او را خیط کنیم. چنین لحنی ما را به هدف اصلی مان می رساند؛ چنان که گفته می شود A«محبت غیرممکن را ممکن می سازدA».
7- در حین مذاکره از زخم زبان، گوشه و کنایه، تحقیر، تمسخر و تخطئه بپرهیزید. تهدید نکنید و خط و نشان نکشید. این رفتارهای منفی گفتگو را مسموم می کند.
8- از مقایسه همسر با دیگران بپرهیزید. بر کارهای خوب او انگشت بگذارید و تأکید کنید که این اختلاف ها ناشی از اختلاف سلیقه است و به راحتی حل می شود. او را همان طور که هست بپذیرید تا اعتماد به نفس پیدا کند و راغب شود که در خودش دگرگونی به وجود آورد.
9- از لجاجت و یکدندگی بپرهیزید. اگر نتوانستید به نتیجه مطلوب برسید، ادامه مذاکره را به جلسه بعد موکول کنید و هرگز نخواهید در همان لحظه از طرف مقابل اعتراف بگیرید که مقصر است. این رفتار هم خطاست و هم نشانه عاری بودن ما از ظرفیت؛ همواره به یاد داشته باشیم برای رسیدن به هر هدف راه های متعدد وجود دارد و لازم نیست حتماً چیزی به همان زبان و با همان کلمه هایی که ما می خواهیم بیان شود. یکدندگی و لجاجت شرط عقل نیست. 10- هنگام مذاکره به بیش از یک یا دو مسئله نپردازید و در آن واحد، صد مشکل از دیروز تا فردا را مطرح نکنید.وقتی موضوع یا مشکلی را حل کردید و بر سر آن به توافق رسیدید، به مسئله بعدی بپردازید.
11- اگر مذاکره تان ختم به خیر شد، جشن کوچکی بگیرید و از این که یک بار دیگر در کنار هم هستید و تفاهم دارید لذت ببرید.
منبع: http://www.dostan.net
پیامبر(ص) در خانه, سـازگـارى, مهربـانـى, مـدیـریت
(قسمت اول)
زندگى پیامبر اکرم(ص) در نـوشته هاى بـى شمار, از ابعاد گوناگـون بـررسـى شـده است. در ایـن نـوشتار تلاش شـده از دیـدگاه امـور خانوادگى به ایـن مساله توجه شود, زیرا پیامبر اکرم(ص) نه تنها همسران متعدد داشته ـ و ایـن خود طبعادر محیط خانه مشکل ساز است ـ بلکه برخى از آن زنان از ویژگیهاى روحى خاصى برخـورداربـودند که حتـى جنگ بزرگـى نظیر جمل رارهبرى کرده و در میدان جنگ حاضر شـده و در امـور ریز و درشت دخـالت مـى کـردند.
به همیـن جهت براى هر مسلمانـى شایسته است بداند پیامبر اکرم(ص) در خانه, بـا همسـران چه بـرخـوردى داشتنـد. آیا خـانه پیامبـر اکرم(ص) هر روز پر از نزاع, زد و خـورد و حرفهاى ناشایست بـود؟ آیا زنان ـ از آن رو که ایشان پیامبـر خدا و حکم او حکـم خـدا و داراى لشکر و امکانات و فرماندهى بود, کاملا تسلیـم او بـودند و هیچ تخلفـى نمى کردند و تنشـى در خانه وجـود نداشت؟ یا اینکه از طرف همسران یا برخـى از آنان پیـوسته سعى در ایجاد نزاع, اختلاف و درگیرى بـود, ولى آن حضرت با گذشت, محبت و بزرگوارى, آنان را شرمنده مى ساخت و از همین راه توانسته بود چندیـن همسر را اداره کند, بدون اینکه نیاز باشد وقت خـود را صرف دعواهاى خانـوادگـى کند و یا اینکه آنان را مجبـور کند در نکاح او باقـى باشنـد, و نیز بـدون اینکه بـا امکـانات مـادى فـراوان, آنان را به سکـوت بکشاند; همچنیـن بـدون اینکه نیاز باشد آزادى آنان را محدود یا شخصیت آنان را تحقیـر کنـد; بلکه آنچنـان اخلاق حسنه و کـرامت و بزرگوارى او بر خانه سایه افکنده بـود که همگان را تسلیـم خـود ساخته بـود و حتـى هنگامى که برخى از همسران تـوطئه عظیمى علیه او تـدارک دیدند و خداوند پیامبر اکرم(ص) را از آن تـوطئه آگاه ساخت, آن حضرت(ص) تنها قسمتى از ماجرا را براى آنان بازگـو کرد و با بزرگوارى تمام از گفتـن بقیه مراحل تـوطئه خـوددارى کرد و حتى آنان را به خاطر تـوطئه مـورد عتاب, طلاق و غیره قرار نداد.
به هر حال در ایـن سلسله نـوشتار سعى بـر نشان دادن سازگاریها و بزرگـواریهاى پیـامبـر اکـرم(ص) در خـانـواده است. در انتخـاب نمونه ها تلاش شده است مـواردى ذکر شـود که از مسلمات تاریخ و یا داراى شاهـد قرآنى است و هر دو گروه شیعه و سنـى به گـونه اى آن را بیان کرده باشند.
به امید اینکه همگان از اخلاق کریمه و رفتار بزرگـوارانه پیامبر اکرم(ص) درس بیامـوزیـم و با پیاده کردن اندکـى از آن روشها به زندگى خانـوادگـى طراوت بخشیم و از نزاعهاى بیهوده بپرهیزیـم و سعى کنیم بـر خـوبیهاى خـود بیفزاییـم و از بـدیها دورى کنیـم.
قبل از شروع بحث, ذکر یک نکته بسیار ضرورى به نظر مـى رسـد و آن اینکه توجه داشته باشیـم در امور اجتماعى نمى تـوان علتها را از یکـدیگر کاملا جـدا کـرد و سهم هر علت را در معلـول و در حـوادث بعدى به طـور کامل, ردیابى کرد. در آزمایشگاهها و علـوم طبیعى, همه عوامل و شرایط را ثابت مـى کننـد و تنها یکـى را متغیر قرار مى دهند و اثر آن را بررسى مى کنند. در آزمایش بعدى ایـن عامل را ثابت و عامل دیگرى را متغیر قرار مى دهند; اما در بررسـى امـورى که مربـوط به جامعه انسانى است, عوامل به دست ما نیست, تا برخى را ثابت و بـرخـى را متغیر قرار دهیـم. از طـرف دیگر بشـر چـون داراى ذهـن و عقل و شعور است, براى خـود بـرنامه ریزى مـى کنـد و آنها را از دیگران مخفـى مى کند. گاه در گیر و دار مسایل روزمره حـوادثى پیـش مىآید که مـوجب مى شـود پرده از اسرار کنار رود و درون وى آشکـار شـود, ولـى بسیارى از مکنـونات و اسـرار افـراد پیـوسته مخفـى مـى مانـد. در حالـى که ایـن بـرنامه ها و تصمیمهاى درونى, اثرات فراوانى در خارج گذاشته و کارهاى مختلفـى بر اساس آن انجام گـرفته, ولى انگیزه و علت اصلـى ایـن کارها ظاهر نشـده است. براى نمونه هر کـس مى تـواند به زندگى شخصى خود سرى بزند و یا زنـدگینامه برخـى سیاستمـداران شکست خـورده را ـ که در اواخر عمر نوشته اند ـ مطالعه کند.
عکـس ایـن مساله نیز ممکـن است, یعنـى حادثه اى در زمانـى اتفاق مى افتد, ولى عوامل آن بر ما پـوشیده است و نمى دانیـم چرا چنیـن حادثه اى اتفاق افتاده است.
در بررسـى سازگاریهاى پیامبـر(ص) با همسـرانـش و اعمال و رفتار آنان باپیامبر اکرم(ص) همه ایـن امور وجود دارد; خصوصا با گذشت هزار و چهار صد سال و نیز وجـود دستهاى مرمـوزى که پیوسته براى حمایت از شخصـى و منکـوب کـردن شخص دیگرى در طـول تاریخ دست به کار است, یافتـن عوامل و نقش هر یک و بررسى و توجیه هر کار, با مشکلات بسیارى مواجه است.
در ایـن نـوشتـار بـراى اینکه مشکلـى بـر مشکلات افزوده نشـود و حتـى المقـدور در حل مشکلات و آسان کردن آنها تلاش شـود, سعى شـده است در هنگام بررسى هر عامل, از سایر عوامل چشـم پـوشى شود و آن عامل در وقت و جاى مناسب خـود بررسى شـود. به عبارت دیگر اگرچه جامعه و تاثیـرات افـراد در یکـدیگـر به صـورت آزمایشگاه علـوم طبیعى نیست, ولـى سعى شده است هنگام بررسـى براى سهولت در فهم, نظیـر آزمایشگاه عمل شـود. همچنان که سعى شـده است حـوادثـى که ناگهان به وقـوع مى پیوست, تحلیل شـود و عوامل مخفى آن با تـوجه به قراین و شواهد روشن شود.
احمد عابدینى/ماهنامه پیام زن ـ شماره 93 ـ آذر 78
پیامبر(صلی الله علیه و اله) در خانه,سازگارى, مهربانى, مدیریت
قسمت 2
در دو بـخـش پـیشین بـه بـیان نمونه هایى از ناسازگارى همسران پیامبر, با استناد بـه آیات و روایات پرداختیم. اینک نگاهى بـه نمونه هاى مطرح شده, از دیدگـاهى دیگـر داریم, تـا میزان مداراى پیامبر را دریابـیم و بـه پرسشهایى ـ که در قسمتهاى پیشین مطرح بوده است ـ پاسخ گوییم.
فصل دوم
نگاهى به نمونه هاى مطرح شده از دیدگاهى دیگر
پس از بیان حـوادث گــوناگــون و ذکــر نــمونه هاى متعـــدد از ناسازگاریها در زندگى بـرخى همسران پیامبـر سعى مى کنیم آنها را از منظر و دیدى دیگر بـررسـى کنیم, تـا بـتـوانیم مقدار مداراى رسول الله(ص)و بزرگوارى او با همسرانش را دریابیم.
بـا عـرض پـوزش!! مقـدارى از مطالب در این قـسـمت در هنگام پـردازش افتاده است در صورت نیاز بـه اصل مجله مراجعه فرمائید.
تعدد همسران دلیلى بر کرامت و بزرگوارى پیامبر(ص)
به هنگام بـیان فلسفه تعدد همسران پیامبـر اکرم(ص)روشن مى شود آن حضرت بـه خاطر خواسته هاى شخصى یا رسیدن بـه مال و منال و یا بـراى اسـتـعمار زنان و بـهره بـرى از آنها در کارهاى کشاورزى و دامپرورى ازدواج نکرده است. اساسا این دیدگاههاى منفى که اکنون مطرح است, در آن زمان مطرح نبوده و بـه همین جهت مخالفان زیادى که پیامبـر اکرم(ص)در صدر اسلام داشته است و بـر هر کار پیامبـر اشکال مى گرفتـند و دنبـال بـهانه جـویى و اشکال تـراشى بـر حضرت بـودند, هیچ کدام این مسـإله را بـه عنوان عیب و ایراد بـر او وارد نکرده اند. ابوسفیان که سخت ترین دشمن آن حضرت است, وقتى که حضرت با دختر وى
ازدواج مى کند, از فـرط شـادمانى مى گوید: ذلک الفـحـل لا یرغـم انفه; پشت این مرد بر زمین مباد!
این سخن با کلام خواهر عمرو بن عبدود برابرى مى کند که وقتى بـر کشته برادرش وارد شد و دید کشنده عمرو, زره و وسایل جنگى او را به غنیمت نبـرده است, گفت: مصیبـت تو بـرایم آسان شد, چون واضح است به دست
جوانمردى کشتـه شده اى. کشنده تـو انسانى مال دوست و مقام پـرست نبوده است. حال ابوسفیان مى گوید: پشت این مرد(پیامبـر اکرم)بـر خاک مباد! شکست و خوارى بر او مبـاد! او چقدر بـزرگوار است! ما با او مى جنگیم, ولى او این قدر در حق ما رووف و مهربان مى بـاشد و حاضر است دخترم را به همسرى بپذیرد.
بنابـراین روشن است این ازدواجها مشکلاتى بـراى پیامبـر ایجاد مى کرد که هر کسى حاضر بـه تـحمل چنین مشکلاتـى نبـود. تـحمل این مشکلات پیامبر(ص)را در چشم مخالفان و دشمنان, کرامتى والا بخشیده است.
مقایسه دوران ما با صدر اسلام
اولا لازم اسـت مقایسـه اى بـین دوران خـود و آن روزگار داشـتـه باشیم. اگر چه اذعان داریم هر چند تفاوتها بیان شود, باز انسان نمى تـواند خـودش را کاملا در آن وضع قرار دهد و آن اوضاع را بـه طور کامل احساس کند.
در دوران ما زندگى شهرى پیشرفتـه اسـت و داراى امکانات وسـیع مى بـاشد. خانه ها نزدیک یکدیگرند و قواى نظامى و انتـظامى حـافظ امنیت شهر و کشور هستند و در صورت بـروز هر گونه مشکلى, مسوولان مربوطه مطلع مى شوند و نیروها و امکانات لازم با کمترین زمان بـه در خانه مى رسد. اگر خانه آتش گرفته, بـا یک تلفن آتش نشانى حاضر مى شود. آورد و برد محموله ها را پست انجام مى دهد. براى بـیمارى, اورژانس و دکترهاى خصوصى وجود دارد و با گذاشتن دزدگیر و امثال آن, از اصابت یک سنگ بـه در منزل همگان آگاه مى شوند. بـراى بـه دست آوردن پـول, کارهاى مختلف شخصى و دولتى و داخل خانه و خارج آن بـدون کمترین مشکلى موجود است و تقریبـا بـراى زن و مرد شغل یکسان وجود دارد و گاه مشاغل زنان بیش از مردان است. بـراى فرا گرفتن علم, مدارس خصـوصـى و عمومى و اسـاتـید خـصـوصـى و انواع امکانات آموزشى و کمکآموزشى هست.
مى تـوان گفت در چـنین جـامعه اى زن و مرد هر یک مى تـوانند بـه تنهایى بسیارى از کارهاى خود را انجام دهند و ازدواج فقط بـراى فرزنددار شدن و ارضاى قواى شهوانى است. در این صورت ظاهرا تعدد زوجات دلیل بر شهوت زیاد و خروج از حد اعتدال است.
اما در آن زمان اولا: اعراب مردمى بدوى بودند. بدو یعنى انسان خانه به دوش که هر جا آب پیدا مى کند, در کنار آن پهلو مى گیرد و اگر آب تمام شود, یا همان جـا از تـشنگى جـان مى دهد و یا بـراى یافتن آب راهى بیابـانها مى شود. محیط سوزان و کمآب حجاز, زندگى بدوى اعراب, نبـود کشت و زرع, انسانهایى ساخته بـود که بـه هیچ چـیز غیر از خود فکر نمى کردند. مثـلا دو بـرادر بـا فرزندان خود کنار برکه آبـى قرار مى گرفتند. بـا نزدیک شدن گرما و کم شدن آب مى دیدند هر دو نمى توانند تا اواخر پـاییز ـ که بـاران شروع بـه باریدن مى کند ـ بـا این وضـع زندگى کـنند و آب کـفـاف هر دو را نمى دهد و دیگر وقت کوچ نیز گذشتـه است و بـر فرض امکان کوچ, هر کسى به دیگرى مى گوید باید کوچ کنى. این بـود که جنگ درمى گرفت و چنان مى جنگیدند که یکى نابود شود و دیگرى باقى بماند. بـه همین جهت ضرب المثل معروفى داشتند: من و پـسرعمویم بـا هم هستیم و ضد هم هسـتـیم; یعنى اگر قبـیله دیگرى بـر ما وارد شـوند و بـا ما بـجنگند, ما بـا هم هستیم و قبـیله جدید را از آب و چراگاه خود مى رانیم; ولى پس از آن ما نیز باید بـا خود بـجنگیم و دیگرى را از میدان خارج کنیم. این مسإله یا به خاطر نبود امکانات بود ـ که سخن حـقى است ـ و یا بـه خـاطر حـس زیاده طلبـى ـ که این نیز مسإله اى درخور تـوجـه است و حکایت از زیاده خواهى انسان مى کند.
نهى قرآن از کشتن فرزندان
قرآن در چند آیه مردم آن عصر را از کشتـن فرزندان نهى مى کند; پس معلوم مى شود در برخى موارد کمى امکانات بـاعث مى شد دختران و پسران و بـه مسلخ بـبـرند و آنان را از دم تیغ بـگذرانند, زیرا بقاى خویش را در نبود غیر خویش مى دانستند. قرآن بـه آنان بـانگ مى زند: ((الا تشرکوا بـه شیئا و بـالوالدین احسانا و لا تـقتـلوا اولادکم من املاق نحـن نرزقکم و ایاهم; (1)بـه خـدا هیچ گونه شرک نورزید و به پدر و مادر احسان کنید و بـه خاطر فقر فرزندان خود را نکشید. ما شما و آنها را روزى مى دهیم.))
و در آیه دیگر آمده است: ((و لا تقتـلوا اولادکم خشیه املاق نحن نرزقهم و ایاکم ان قتلهم کان خطا کبیرا; (2)فرزندان خود را بـه خـاطر تـرس از فقر نکشید. ما آنان و شما را روزى مى دهیم. مسلما کشتن آنان خطاى بزرگى است.)) نظم کلام و طبیعت صحبت این بـود که مانند سوره انعام بـگوید: نرزقکم و ایاهم; بـه شما و آنان روزى مى دهیم, چون اول روزى بـه بـزرگتـرها مى رسـد و آنان هسـتـند که مقدارى از طعام و غذا را به کودک مى دهند, ولى در سوره اسرا نظم کلام را بـر هم زد و فرمود: نحـن نرزقهم و ایاکم; ما بـه آنان و شما روزى مى دهیم, تا به انسانها بگوید: شما از پرتو فرزندانتان روزى مى خورید و چـون مى خواهیم بـه آنان روزى دهیم, بـه شما نیز چیزى مى رسـد. پـس آنان ولى نعمت و اصل هسـتـند و کشتـن آنان کار خطرناکى است.
کلمات نهج البلاغه در باره وضع اقتصادى دوران جاهلیت
عـلاوه بـر آیه هاى قرآن مولاى متـقیان(ع), آن سـرزمین را چـنین توصیف مى کند:
((ان الله بـعث محمدا ... و انتم معشر العرب على شر دین و فى شر دار, منیخون بـین حـجـاره خشن و حـیات صم, تـشربـون الکدر و تإکلون الجشب و تسفکون دمائکم و تـقطعون ارحامکم, الاصنام فیکم منصوبه و الانام بـکم معصوبـه; (3)خداوند در حـالى محـمد را بـه پیامبرى برانگیخت که شما گروه عرب بر بـدترین دین و در بـدترین سرزمین بـودید. در بـین سـنگهاى سـخـت و مارهاى کر, رحـل اقامت مى گشودید. آبـهاى لجن دار سیاه مى نوشیدید. غذاهاى خشن مى خوردید.
خونهاى یکدیگر را مى ریختید. قطع رحم مى کردید. بتها در میان شما نصب شده و گناهان بر شما پیچیده شده بود.))
مقصود از سنگهاى سخت سنگهاى سیاه و بسیار تیز حجاز است که با اندک بـرخورد بـا بـدن آن را مجروح مى کرد و مراد از مارهاى کر, مارهاى خـطرناکى اسـت که از هیاهوى انسـانها نمى تـرسـند و فرار نمى کنند و مقصود از کدر آبـهاى بـرکه ها اسـت که مملو از لجـن و سـایر کثـافات اسـت و از کثـرت آلودگى سـیاه رنگ بـود. مقصود از خـوراکهاى خـشن غذاهایى بـود که از آرد جـو, آرد هستـه خـرما و سوسمار و امثـال آن درست مى کردند و مراد از خونریزى و قطع رحـم وقایعى بود که نمونه اى از آن براى بـهره بـردارى از آب گفته شد.
سخـنان حـضـرت زهرا(س)در بـاره وضـع اقتـصـادى دوران جـاهلیت حضرت زهرا(س)وضع آنان را این طور بیان مى کند:
((و کنتـم على شفا حفره من النار, مذقه الشارب و نهزه الطامع و قبسه العجلان و موطىء الاقدام تشربـون الطرق و تـقتـاتـون القد [الورق], اذله خاسئین تخافون ان یتـخطفکم الناس من حولکم; (4)و شما بر لب پـرتـگاهى از آتـش بـودید. محل چشیدن تـشنگان و فرصت طمع کاران و اقتبـاس شتاب زدگان و قرار گرفتن قدمها. آبـهاى کثیف مى نوشیدید. پـوسـت دبـاغى شده مى خـوردید. ذلیل و مطرود بـودید و مى ترسیدید مردم شما را بربایند.))
بـخـش اول این سخـن ضعف دینى و معنوى اعراب را بـیان مى کند و چهار بـخش بـعدى ضعف اجتماعى آنان را. هر کس مى خواست بـه قدرتى بـرسـد و بـر گروهى پـیروز شود و جـنگى راه بـیندازد, از اعراب استـفاده مى کرد و نیرو و شمشیر عرب بـادیه نشین در اختـیار رئیس بود و فرمان, فرمان او.
((تـشربـون الطرق)) وضع آب آنها را بـیان مى کند. ((طرق)) بـه معـناى گودالهایى اسـت که در وسـط راه از آب بـاران پـر شـده و حیوانات مختـلف از آن استـفاده مى کنند و آب را آلوده مى کنند, و ((تقتاتـون القد)) یا ((تـقتـاتـون الورق)) غذاى آنها را بـیان مى کند که پوستهاى دباغى شده و یا بـرگ درختان بـود. این دو بـخش بیانگر ضعف مادى آنان است.
و دو بخش باقى مانده ضعف روحى آنان را بـیان مى کند که هیچ گاه در امـان نبـودند و پـیوسـتـه از این و آن طرف در هراس بـودند.
وضع زنان در دوران پیش از اسلام
در چنین جامعه اى که پسران را به خاطر ترس از گرسنگى مى کشند و آب و امکانات بـسـیار کم اسـت, و خـویشاوند بـر خـویشاوند رحـم
نمى کند, زن بـه عنوان عضوى زاید, فردى که قدرت جـنگیدن, قدرت دفاع از آب و مرتع را ندارد و در جنگها ممکن است اسیر شود و در هنگام کوچ از منطقه اى بـه منطقه دیگر, سـرعـت مردان را ندارد و کارى تولیدى و مفید انجام نمى دهد, بـلکه مصرف کننده اى است که آب و غذاى گرانقیمتى را ـ که بـراى هر قطره آن خونهاى زیادى ریخته مى شود ـ مصرف مى کند, مطرح است. به همین جهت بود که آنان از خبر دختردار شدن رنگشان کبـود مى شد و بـه فکر بـدبـختیهاى پس از آن بودند. قرآن حال آنان را چنین بیان مى کند:
((و اذا بشر احدهم بالانثى ظل وجهه مسودا و هو کظیم یتوارى من القوم من سوء ما بشر بـه ایمسکه على هون ام یدسه فى التراب إلا سإ ما یحکمون; (5)وقتـى که بـه یکى از آنان خبـر دختـردار شدن برسد, صورتش کبـود مى گردد و در حالى که خشم خود را فرو مى خورد, به خاطر این خبـر بـد از قوم خود متوارى مى شود و فکر مى کند آیا بـا سستـى و خوارى او را نگه دارد یا او را در زیر خاک, پـنهان سازد. واقعا چقدر بد حکم مى کنند!))
آنان تـصور مى کردند همه چـیز در تـیراندازى و غارت است و همه امکانات منحصر در آبهاى برکه است. آیا خداوند نمى توانست بـاران بیشترى نازل کند, تا برکه بىآب نشود؟ آیا نمى توانست بـاد سوزان نفرستـد تـا زندگى آنان فلج نشود؟ و آیا واقعا زن در آن زمان و مکان موجودى بى ثمر بود؟ آیا بـا نبـود زن, امکان بـه وجود آمدن مرد هست؟! آیا واقعا بعد از اسلام که دختـران را نکشتـند و زنان را احـتـرام کردند, از گرسنگى و تـشنگى مردند, یا اینکه بـرعکس ثروتهاى زیادى از جهان اسلام به آن سو سرازیر شد؟! بالاخره انسان از روى جهالت, فکر مى کند مخلوقات خدا همان استـفاده اى را که او در نظر دارد, باید داشته بـاشند و گرنه بـى فایده اند و بـاز فکر مى کند امکانات جهان منحصر به آنچه که او کشف کرده است. بله پشه یا کرمى که درون سیب قرار گرفته است, زمین و آسمان را همان سیب مى داند!
توطئه طلاق دادن دختران پیامبر(ص)
به هر حال دختردارى و زن دارى چنان کار مشکلى بود که طرف حاضر مى شد براى نجات از آن بر عاطفه و مهر پدر و فرزندى پا بگذارد و آن را لگدکوب کند, تا خود زنده بماند.
باز براى اینکه بـیشتر بـا آن محیط آشنا شویم, داستان ذیل را از سیره ابن هشام نقل مى کنیم: ((قریش به یکدیگر گفتند: شما محمد را از اندوه مخـارج آسـوده خـاطر کرده اید. دخـتـرانش را بـه او بـازگردانید, تا بـه تإمین زندگى آنها سرگرم شود. در پى اجراى این نقـشـه, بـه دامادهاى رسـول خـدا مراجـعـه کردند و از آنان خواستند دختران پیامبـر را طلاق دهند و در عوض قریشیان دو تن از بهترین دخترهایشان را به آنان بـدهند. یکى از دامادهاى پیامبـر به نام عتبه گفت: اگر دختر ابان بن سعد را به من مى دهید, حاضرم. و او رقیه دختـر پـیامبـر را طلاق داد, ولى ابـوالعاص شوهر زینب حاضر به طلاق دادن همسرش نشد.)) (6
این واقعه تاریخى وضع زن در آن سرزمین را بیان مى کند و معلوم مى شود داشتن دختر در خانه چه مشکلاتى داشته است.
آثار و تبعات متفاوت زندگى عصر ما با عصر پیامبر(ص)
الف)تعصب طایفه اى
1ـ در آن دوران یک فـرد ـ چـه زن و چـه مـرد ـ خـود را کـامـلا وابـستـه بـه قبـیله و طایفه خود مى دید, زیرا هیچ گونه امکانات زندگى را نمى توانست تإمین کند و قوت دیگران بـود که بـا نیروى او جمع مى شد, تـا از آب و مرتـعى و یا از حیثـیت قبـیله اش دفاع کند; از این رو افراد تعصب خاصى نسبـت بـه افراد قبـیله و اسامى پدران و حفظ و بـر شمردن آنها و شعر گفتن در وصف پدران و امثال آن داشتند; به طورى که هر فرد نسب خود را تا بـالاترین جد و حتى تا سام پـسر نوح ـ که نسل عرب بـه او مى رسید ـ حفظ داشتـند, در حالى که فرد معمولى زمان ما نوعا نام پـدر جد خود یا جد جد خود را نمى داند و هیچ گونه افتخارى به او نمى کند.
در آن روزگار هیچ گاه فکر تـخـلف از رییس قبـیله بـه ذهن کسى خطور نمى کرد, تا چه رسد به اینکه به فکر زدن یا کشتن او بیفتد. رییس قبیله هرچند پیر و فرتوت مى شد, ولى بـاز احترام خود را در بین فرزندان و افراد قبیله داشت.
2ـ عشق وافر بـه قبـیله و رییس, در آن دوران بـاعث مى شد فکر, شمشیر و تـمامى نیروهاى قبـیله در اختـیار رییس قرار گیرد. اگر رییس قبیله, اسلام مىآورد, تمامى و یا اکثر قبیله مسلمان مى شد و اگر اعلام جنگ بر ضد اسلام مى کرد, تمامى یا اکثر افراد شمشیر بـر دوش با اسلام مى جنگیدند. نگاهى به جنگهاى صدر اسلام از این حقیقت پرده برمى دارد.
آیات زیادى از قرآن که مشرکان را به توحید دعوت مى کند و آنان مى گویند ما پـدران خـود را این گونه یافتـه ایم و ما پـیرو آنان هستیم, بیانگر همین حقیقت است:
((و اذا قیل لهم اتـبـعـوا ما انزل الله قالوا بـل نتـبـع ما الفینا علیه ابـائنا; (7)و هنگامى که بـه آنان گفته شد: پـیروى کنید آنچه را که خدا نازل کرده است, گفتند: بـلکه پیروى مى کنیم آنچه را که پدرانمان را بر آن یافتیم.))
قرآن در صدد از هم پـاشیدن قبـایل نیست, ولى در این جـهت گام برمى دارد که فـکر افـراد را در درون آن مجـموعـه رشـد دهد, تـا خـوبـیهاى قبـیله را پـیروى کنند, اما از بـدیها دورى کنند. از این رو در ذیل همین آیه مى فرماید: ((ا و لو کان ابائهم لا یعقلون شیئا و لایهتدون; حتى اگر پدرانشان هیچ تعقل نکنند و هیچ هدایتى نداشته بـاشند, بـاز اینان از آنان متابـعت و پیروى مى کنند؟!)) قرآن نشان مى دهد بـا زندگى قبـیله اى مخالفتى ندارد; تنها مخالف تعقل نکردن و هدایت نایافتگى است.
ب ـ ضمان جریره و ضمان عتاق
ضمان جریره و ضمان عتـاق, معلول همان گونه زندگى بـود و گرنه اکنون این گونه ضمانها وجـود نداشت. در آن زمان اگر فردى پـیدا مى شد که قبیله اى نداشت, مثلا از جایى تبعید شده بود, یا بـرده اى بـود که آزاد شده بـود, مجبـور بـود بـا کسى پـیمان ضمان جریره ببندد, تا اگر
بـا عـرض پـوزش!! مقـدارى از مطالب در این قـسـمت در هنگام پـردازش افتاده است در صورت نیاز بـه اصل مجله مراجعه فرمائید.
قبـیله اى پیمان بـبـندد تا حیثیت و شرفش منکوب نشود, بـى نیاز مى سازد. به همین جهت تبعید در آن زمان مجازاتى بسیار شدید بود, که در قرآن آن را براى محارب با خدا و رسول و مفسد فى الارض و در کنار اعدام و قطع دست و پا قرار داده است, زیرا با تبـعید شدن, شخص از تمامى امکانات محروم مى شد و براى بـه دست آوردن نان خود مشکل بـسـیار داشـت, ولى امروزه زندگى کردن یک فرد در دورتـرین شهرها و در متفاوت ترین وضع بـراحتى امکان پـذیر است. بـنابـراین تـبـعـید نمى تـواند مجـازات سـخـتـى در این دوران قلمداد شـود.
پ ـ دیه قتل خطایى و بیمه
پرداخت دیه خطایى توسط مردان قبـیله نیز در همین راستا بـود. اگرچـه این مسإله فقهى است و بـاید در جـاى خود, دلایل آن مورد نقد و بررسى قرار گیرد, ولى فعلا نظر ما در اینجا بیان واقعیتها است, نه احکام. در آن زمان افراد قبـیله, واحد منسجـم بـودند و اگر فردى قتل خطایى انجام مى داد و قبیله مقتول مى خواست بـه زور قاتل را به دادن خون بـها یا قصاص وادار کند, او در صدد مقابـله برمىآمد و قبیله اش بـه حمایت وى مى شتافتند. در این صورت جنگهاى قبیله اى پـیش مىآمد. گاه قـاتـل را از قـبـیله مى راندند, که یک شمشیرزن مدافع کم و بـه حـیثـیت قبـیله نیز آسیب وارد مى شد. هر راهى مشکل ایجاد مى کرد; از این رو بـهتـرین راه تـعاون و همکارى آنان در پرداخت دیه بـود, ولى اکنون نه کم شدن یک فرد از طایفه ضربه مى زند و نه در صورت بودن با طایفه, بـار گرانى از دوش کسى بـرداشتـه مى شود. بـنابـراین اگر قتـل خطایى انجام شد و دادگاه مردان طایفه را جمع کرد و خواست دیه را بـه عهده آنان بـگذارد, فریاد همگان بلند مى شود و حاضرند قاتل را از خود بـرانند و نسب او را از خود قطع کنند و دیه سنگین را نپردازند!
در این زمان تنها بـیمه است که از پول و یارى همگانى نیرومند مى شود و در موارد لازم مى تواند جوابگو باشد.
ت ـ انتساب به قبایل
یکى از اثرات بـسیار مهم زندگى آن دوران انتساب قبـایل بـود. مثلا فردى که از قبیله اى کوچک یا پست بود, آرزویش این بود که به قبـیله اى صاحب ثـروت و مکنت و شرافت و وجاهت منتـسب شود. بـراى نمونه ((زیاد بن ابـیه)) را بـنگرید; وى استاندار حضرت على(ع)در فارس بـود, ولى چون نسب درستـى نداشت, معاویه از همین نقطه ضعف استفاده کرد و از او خواست از على(ع)و یارى او دست بردارد و به صف معاویه بپیوندد و او در عوض ((زیاد)) را به ابـى سفیان منتسب سازد. وى به خاطر همین وعده از یارى حـضرت على(ع)و از حـق چـشم پوشید. این وعده براى او از ثروت ارزشمندتر بـود و بـالاخره نسب او تغییر کرد و زیاد فرزند ابوسفیان شد. پس از فوت معاویه و به حکومت رسیدن یزید و قیام امام حسین(ع)و دعوت کوفیان از آن حضرت و شروع درگیرى و نزاع در کوفه, یزید بـه ابـن زیاد نامه نوشت که بـاید بـه هر وسـیله اى شـورش کـوفـه را بـخـوابـانى و ما را از گرفتاریهاى ایجاد شده توسط حسین بن على برهانى و گرنه تو را بـه نسب سابق یعنى ((عبیدالله پسر زیاد پسر ابیه)) برمى گردانم و از نسب ابوسفیان جدا مى سازم. ابن زیاد, مصلحت را در کشتن امام حسین و باقى ماندن بر نسب ابوسفیان دید.
به هر حال انتساب به یک قبیله براى بـرخى, حتى بـه قیمت کشتن فرزند پیامبر داراى ارزش بود.
ازدواج راهى براى پیوند قبایل
حال که قبـیله ها و انتساب افراد بـه آنها و اهمیت انتساب بـه این یا آن قبیله روشن شد, براحتى اهمیت پیوند بـین قبـایل روشن مى شود و معلوم مى گردد اگر ازدواج با دختر رییس قبیله اى بـتواند پیمانى عملى بین دو قبیله باشد, یا بتواند دوستى بین دو قبـیله ایجاد کند و دو طایفه اى که هر لحظه ممکن بود به جان هم بیفتند, به این طریق در صلح و امنیت به سر برند, فلسفه بـرخى ازدواجهاى پـیامبـر اکرم(ص)روشن مى شود. بـعدا توضیح داده خواهد شد ازدواج پـیامبـر بـا ((جویریه)) دختـر رییس قبـیله بـنى مصطلق بـاعث شد مسلمانان, آن قبـیله را خـویشاوندان پـیامبـر بـدانند و تـمامى اسیران آن قبیله را آزاد سازند. از خوشحالى ازدواج پیامبـر بـا دختر رییس قبیله, تمامى افراد قبیله به اسلام گرویدند. از این رو روشن مى شود ازدواجهاى آن حضرت بر مبـناى خواسته هاى شخصى نبـود, تا آن را امرى زشت بدانیم, بلکه امرى عقلایى و عاطفى و بـه نوعى شرافت دادن به زن بـود; بـه نحوى که یک زن مى توانست موجب آزادى صد اسیر, مسلمان شدن یک قبـیله و پـایان دادن کینه هاى قبـیله اى بشود و بـالاخره افتـخار همسرى بـا بـهتـرین مخلوق خدا را پـیدا کند.
ادامه دارد.
پىنوشتها:
1ـ انعام(6), آیه 151.
2ـ اسرا(17), آیه 31.
3ـ شرح نهج البلاغه صبحى صالح, خطبه 26.
4ـ بحارالانوار, چاپ قدیم, ج8, ص108.
5ـ نحل(16), آیه 58 ـ 59.
6- سیره ابـن هشام, بـه نقل کناب نقش عایشه در تاریخ اسلام, سید مرتضى عسکرى, ج1, ص53.
7ـ بقره(2), آیه 170.
احمد عابدینى - ماهنامه پیام زن ـ شماره 95