مقالات روان شناسی و نظریه های روان شناسی و اعتیاد اینترنتی

مقالات و نظریه های روان شناسی و مقالات روان شناسی اینترنت و اعتیاد به اینترنت و اختلالات رفتاری و روانی و روان شناختی

مقالات روان شناسی و نظریه های روان شناسی و اعتیاد اینترنتی

مقالات و نظریه های روان شناسی و مقالات روان شناسی اینترنت و اعتیاد به اینترنت و اختلالات رفتاری و روانی و روان شناختی

ایدز و آزمایشات قبل از ازدواج

ایدز و آزمایشات قبل از ازدواج
ازدواج تحول عمیقی در زندگی هر فرد است که در آن شناخت و اشتراکات اجتماعی، فرهنگی، دینی و سیاسی مهمترین اصول می باشد و در عین حال آگاهی از میزان سلامت زوجین نیز جایگاه ویژه ای دارد.به همین منظور خواسته بسیاری از خانواده هاست که انجام آزمایش ایدز در آزمایش های پیش از ازدواج دختر و پسر گنجانده شود تا از سلامت طرف مقابل اطمینان حاصل کنند.
افزایش آمار ایدز در سال‌های اخیر، برای همه نگران‌کننده است. اما وقتی اعلام می‌شود که بیش از 50 درصد موارد جدید ابتلا به ایدز مربوط به افراد زیر25سال است، این نگرانی‌ها بخصوص برای خانواده‌ها چند برابر می‌شود زیرا به دلیل نبود آزمایش اجباری بیماری‌هایی چون ایدز و هپاتیت پیش از ازدواج، بسیاری از افرادی که ازدواج می‌کنند از بیماری‌شان بی‌خبرند.
هم چنین در هفته های اخیر در همایشی اعلام شد که رفتارهای پرخطر به گروه سنی 15 تا 22 سال کاهش یافته و نوجوانان از 15 سالگی در معرض خطر ابتلا به ویروس ایدز هستند.
به بیانی دیگر در حالی که وارد هزاره جدید شده ایم، ویروس از بین برنده سیستم ایمنی بدن انسان یا همان HIV به ایفای نقشی بـرجستـه در بـه خـطر انـداختـن سـلامتی بشر در سراسر جهان ادامه می دهد. آمـارهـای ارائـه شـده اخـیر از سوی سـازمـان مـلل نـشان می دهـد که تقریباً 34 میلیون نفـر از مردم جهان به این بیماری مبتلا هستند و هر ساله تعـداد 5.6 میلیون نفر به این تعداد افزوده می گردد.
این اعداد و ارقام‌ از این جهت خانواده‌ها را نگران می‌کند که جوانانشان در معرض خطر قرار می‌گیرند. اما این بحث یک مساله دیگر هم به همراه دارد که هر چند وقت یک بار بر سر زبان‌ها می‌افتد؛ اجباری شدن آزمایش ایدز پیش از ازدواج.سال گذشته دکتر محمد اسماعیل مطلق، رییس اداره سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت خبر داده بود که گنجاندن آزمایش ایدز، در آزمایش‌های قبل از ازدواج را در دست برنامه ریزی داریم.
موافقان اجباری شدن آزمایش ایدز پیش از ازدواج معتقدند با افزایش آمارهای ابتلا به این بیماری و در نظر گرفتن تعداد جوانان در سن ازدواج، بهتر است با اجباری شدن این آزمایش از یک سو جلوی تولد نوزادان مبتلا به ویروس اچ آی وی گرفته شود و از سوی دیگر اطمینان خاطری برای خانواده‌ها فراهم شود.
موافقان اجباری شدن آزمایش ایدز پیش از ازدواج معتقدند با افزایش آمارهای ابتلا به این بیماری و در نظر گرفتن تعداد جوانان در سن ازدواج، بهتر است با اجباری شدن این آزمایش از یک سو جلوی تولد نوزادان مبتلا به ویروس اچ آی وی گرفته شود و از سوی دیگر اطمینان خاطری برای خانواده‌ها فراهم شود
اما طی هفته های اخیر دکتر حمید عمادی کوچک، معاون آموزشی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان ایسنا - واحد علوم پزشکی ایران، با بیان این مطلب، گفت: انجام این آزمایش اگر به صورت داوطلبانه و قبل از ازدواج صورت گیرد بهتر است تا زوجین با رضایت و تفاهم کامل برای انجام این تست اقدام کنند. زیرا با اجباری شدن آن بسیاری از راه های نادرست تقلب و دخالت در نتیجه آزمایش و واکنش‌هایی از این قبیل را به دنبال خواهد داشت.
این متخصص بیماریهای عفونی با تاکید بر اینکه از آن جایی که بیماری ایدز ممکن است به مدت 3 ماه پس از ورود ویروس به بدن تشخیص داده ‌شود، افزود: بهتر است این آزمایش، قبل از ازدواج برای اطمینان از سلامتی و به صورت داوطلبانه انجام گیرد، کما اینکه اگر فردی قبل از ازدواج رفتارهای پرخطر چون استفاده از سرنگ مشترک در تزریق یا داشتن شریک جنسی متعدد باشد، ممکن است به بیماریهای عفونی مانند هپاتیت مبتلا شده باشد و درصد بسیار کمی از افراد بر اثر نیش پشه یا رعایت نکردن نکات بهداشتی در دندانپزشکی به این قبیل بیماریها مبتلا می شوند. بنابراین داشتن آگاهی و کسب دانش در این زمینه برای همه ضروری بوده و در به کار گیری آن در امر ازدواج امری مهم تر تلقی می شود.
در حال حاضر آخرین آمار تعداد مبتلایان به ایدز در کشور حدود 23 هزار و 125 نفر است که بر اساس اعلام سازمان جهانی بهداشت آمار واقعی مبتلایان به ایدز در هر کشور حدود چهار برابر بیشتر از آمار رسمی است.
بر اساس این آمار، موارد ابتلا به ایدز در ایران در زنان 8.5 درصد و در مردان 91.5 درصد است. همچنین راه انتقال ایدز از طریق اعتیاد تزریقی 69.8 درصد، مادر به کودک 0.8 درصد، موارد نامشخص 18.3 درصد و از طریق آمیزش جنسی 10 درصد گزارش شده است.
با این تفاسیر در حال‌ حاضر زوج‌های جوان باید قبل از ازدواج، پاسخ آزمایش‌های تشخیصی برای تالاسمی و اعتیاد به موادمخدر را به دفتر ثبت ازدواج ارائه کنند؛ اما انجام آزمایش تشخیص ایدز برای ازدواج اجباری نیست.
اما با توجه به استقبال خانواده‌ها، سوالی که مطرح می‌شود این است که امکان اجباری شدن آزمایش ایدز وجود دارد یا این‌که نتیجه این آزمایش چقدر معتبر خواهد بود؟
آزمایشی که اعتبار ندارد

ظاهرا آزمایش اجباری ایدز در دنیا هم تنها در برخی از کشورها انجام می‌شود و از طرفی ویروس اچ آی وی نیز به راحتی دستش را رو نمی‌کند.
دکتر محمدمهدی گویا، رییس مرکز بیماری‌های واگیر وزارت بهداشت از جمله کسانی است که انجام این آزمایش تا قبل از ازدواج را ضروری نمی‌بیند.
او می‌گوید: اجباری بودن این آزمایش در کشورهایی صورت می‌گیرد که تعداد مبتلایان به بیماری ایدز در جمعیت در سن باروری آنها به 5 درصد رسیده باشد؛ در حالی که تعداد مبتلایان این بیماری در کشور ما هنوز کمتر از یک درصد جمعیت در سن باروری است.
او ادامه می‌دهد: از طرفی ممکن است نتیجه آزمایش ایدز فردی منفی باشد؛ اما فرد در دوره پنهان بیماری باشد.
رییس مرکز بیماری‌های واگیر وزارت بهداشت معتقد است اجباری شدن آزمایش ایدز پیش از ازدواج، نه مقرون به‌صرفه است و نه اعتبار و ارزش علمی دارد؛ اما زوج‌هایی که تمایل به این کار دارند، می‌توانند با مراجعه به مراکز مشاوره پیش از ازدواج، درخواست کنند که چنین آزمایشی انجام دهند
در واقع از زمانی که ویروس وارد بدن فرد می‌شود تا هنگامی‌که نتیجه آزمایش مثبت شود، فاصله وجود دارد، که ممکن است این فاصله حتی به سال هم برسد. به این مرحله، مرحله پنجره می‌‌گویند. در مرحله پنجره، فرد آلوده و آلوده‌‌کننده است ولی نتیجه آزمایش او به‌ طور کاذب، منفی می‌‌شود بنابراین داشتن یک تست منفی به معنای آلوده نبودن به ویروس HIV نیست.
براین اساس، رییس مرکز بیماری‌های واگیر وزارت بهداشت معتقد است اجباری شدن آزمایش ایدز پیش از ازدواج، نه مقرون به‌صرفه است و نه اعتبار و ارزش علمی دارد؛ اما زوج‌هایی که تمایل به این کار دارند، می‌توانند با مراجعه به مراکز مشاوره پیش از ازدواج، درخواست کنند که چنین آزمایشی انجام دهند.
لزوم آموزش

کنار هم گذاشتن نظرات موافقان و مخالفان این بحث به اینجا می‌رسد که اجباری شدن این آزمایش برای خاطرجمعی زوجین می‌تواند راه‌حل خوبی باشد؛ اما مهم‌تر از این کار، آگاهی دادن به جوانان نسبت به راه‌های پیشگیری از ابتلا به ایدز، پرهیز از روابط خارج از چارچوب خانواده و جلوگیری از رفتارهای پرخطر آگاه کرد.
در واقع بـا نـبـودن واکسـن و درمان قطعی، تلاش ما برای غلبه بر بیماری مسـری HIV بـایـد روی پیشگیری از آن تمرکز یابد. چـه اعـمـال جـنـسی بـاشـد، چـه مـصـرف مـواد مخـدر و چه رفتارهای دیگری که فرد را در معرض خطر ابتلا قرار دهد؛ لازم اسـت مـردم از آموزش ها و مهارت های صحیح برای محافظت از خودشان بهره مند گردند.
بر این اساس بهتر است آزمایش ایدز قبل از ازدواج برای اطمینان از سلامت و به صورت داوطلبانه از سوی زوج‌ها انجام گیرد و ابزار‌های لازم نیز برای آموزش عمومی در گروه‌های سنی نوجوان و جوان فراهم شود.
تبیان

گا‌م‌های زندگی مشترک

گا‌م‌های زندگی مشترک
قسمت هفدهم

سوءظن ممنوع

اشاره

گاهی فکر می‌کنیم زندگی چقدر سخت است؛ شاید هم تلخ؛ گویی همه چیز تکراری است و روح ندارد؛ همة این‌ها از آنجا سرچشمه می‌گیرد که منش‌ها و روش‌های صحیح برای بودن در کنار هم و همراه هم بودن را نمی‌دانیم؛ یا نیاموخته‌ایم یا اگر آموخته‌ایم؛ نمی‌دانیم چگونه باید اجرایش کرد. اما این روش‌ها و منش‌ها مهم‌اند؛ حتی اگر جزئی و پیش پا افتاده باشد.
داشتن یک زندگی ایده‌آل، با نشاط و خوب، رعایت یک سری اصول و قواعد صحیح زندگی را می‌طلبد. خواندن و عمل کردن به سلسله مباحث گام‌های زندگی مشترک، ما را تا حدودی به آن مرتبه از آرامش و سکون واقعی می‌رساند.
گام بیست و یکم: سوءظن ممنوع

برخی از صفات زشت ساختمان زندگی را به لرزه درمی‌آورد، اما برخی دیگر بنیان زندگی را به هم ریخته و آن را ویران می‌کند. یکی از این صفات، سوءظن است که هم در آیاتو هم در روایاتبه شدت از آن نهی شده و نوعی دروغ به حساب آمده است.
حسن‌ظن؛ تحلیل کارهای همسر به بهترین وجه ممکن

وظیفة ما در برابر رفتارها و گفتارهای همسرمان در درجة اول، این است که آن را به بهترین وجه ممکن توجیه کنیم.اگر عصبانی شد، بگوییم شاید خسته بود؛ اگر درخواست ما را برای خریدن چیزی رد کرد، بگوییم شاید وضع مالی مناسبی ندارد؛ اگر پول هم داشت، بگوییم شاید به کسی بدهکار است؛ اگر بدهکار نبود، بگوییم شاید می‌خواهد به کسی کمک کند و اگر... .
آثار حسن‌ظن

اولین کسی که از خوش‌گمانی بهره می‌برد، خود انسان است. انسان خوش‌گمان از نظر روحی در آسایشو از نظر عصبی هم از آرامش ویژه‌ای برخوردار است.انسان خوش‌گمان، رفتار و گفتار اطرافیان خود را به بهترین وجه ممکن حمل می‌کند؛ به همین دلیل نیز در ارتباط با دیگران ذهنی آسوده دارد و از چالش‌های روانی در امان است، اما انسان بدگمان نمی‌تواند با همسرش به راحتی ارتباط برقرار کند؛ زیرا تمام رفتارها و کردارهای او برایش معنای منفی دارد.
یکی از اصلی‌ترین آثار حسن‌ظن در روابط زناشویی، خاصیت محبت‌افزایی آن است.ارتباط برقرار کردن با انسان بدگمان بسیار سخت است. وقتی شما با انسان بدگمانی برخورد می‌کنید، مجبورید نهایت دقت را روی رفتار و گفتار خویش داشته باشید تا در دام بدگمانی او گرفتار نشوید. با تمام این تلاش‌ها باز هم نمی‌توانید حسن‌ظن او را به خود جلب کنید. همین امر موجب می‌شود که از برقراری ارتباط با او خسته شوید. حالا اگر این انسان خود شما باشید، همسر شما که مجبور است روز و شب زندگی خود را با شما طی کند، چه خواهد کرد؟ وقتی انسان دوست نداشته باشد با کسی ارتباط برقرار کند، محبت قلبی او به آن فرد هم آرام آرام کم می‌شود. همان اندازه که تعامل با انسان بدگمان سخت و خسته کننده است، ارتباط با انسانی که حسن‌ظن دارد، آسان و لذت‌بخش است؛ به همین علت است که محبت او در دل همسرش زیاد می‌شود.
آثار سوء‌ظن

سوءظن از نظر معنوی ایمان انسان را فاسد می‌کند،دین انسان را از بین می‌‌برد‌و موجب فساد عبادت می‌شود.
از نظر روابط زناشویی نیز امور زندگی کسی که به همسرش بدگمان است، متزلزل می‌شود و او به هیچ وجه نمی‌تواند زندگی آرامی داشته باشد. زن یا مرد بدگمان برای اینکه بتواند به صحت گمان خود پی ببرد، دست به کارهای ناروایی می‌زندکه معمولی‌ترین آن تجسس و پس از آن هم تهمت است. این بدگمانی موجب می‌شود انسان از زندگی با همسر خود دچار وحشت شود؛زیرا همواره احساس می‌کند که همسرش به او خیانت می‌کند.این‌گونه می‌شود که با وجود سوءظن هیچ‌گاه رابطة او و همسرش اصلاح نخواهد شد.
پرهیز از ایجاد سوءظن

همان طور که در آیات و روایات به ما توصیه شده است که از سوءظن بپرهیزیم، سفارش شده است که از انجام کارهایی که سبب به وجود آمدن سوءظن می‌شود، دوری کنیم.اگر همسرمان به دیر آمدن و زود رفتن حساس است، سر موقع برویم و به موقع بیاییم. اگر به تلفن‌های مخفیانه حساس است، در مقابل او تلفن کنیم و پاسخ دهیم. اگر به رفت و آمدها حساس است، رفت و آمدها را با هماهنگی او انجام دهیم و... .
مخفی کاری، از اصلی‌ترین عوامل ایجاد بدگمانی است. شاید برخی بگویند، هر کسی به فراخور حال، برای خود سرّ و رازی دارد که مخصوص به خود اوست. این حق را نمی‌توان انکار کرد؛ اما در مواجهه با یک همسر بدبین باید از برخی از حقوق گذشت. حساس بودن روی کمد، اتاق، کیف، تلفن همراه و... خود زمینه‌سازهای بزرگی برای ایجاد حساسیت است.
توضیح و تعریف کارهایی که در غیاب همسر انجام گرفته نیز در کم کردن حساسیت‌های همسر مؤثر می‌باشد.
درمان سوءظن
الف) تفکر

تفکر، یکی از اصلی‌ترین عوامل مبارزه با صفات زشت است. با اندکی تفکر به آثار دنیایی و آخرتی سوءظن و حسن‌ظن که اندکی از آن گفته شد، می‌توان انگیزة پرهیز از بدگمانی و عادت به خوش‌گمانی را در خود ایجاد کرد.
اگر بدانیم که سوءظن به همسر، سوءظن به خدا است؛
اگر بدانیم بدگمانی به همسری که تا به حال از او خیانت ندیده‌ایم، نشانة پستی است؛
اگر بدانیم که بدگمان، از بدترین مردمان است؛
اگر بدانیم که خداوند پرهیز از سوءظن را در کنار دوری جستن از تعرض به جان و مال مسلمان واجب کرده است؛آیا باز هم مانند گذشته به همسرمان با بدگمانی می‌نگریم؟
ب) پرهیز از تجسس

به طور معمول وقتی انسان به همسرش بدگمان می‌شود، تلاش می‌کند تا با تجسس به درستی یا اشتباه بودن گمانش پی ببرد. او فکر می‌کند بهترین راه برای درمان سوءظن همین کار است؛ غافل از اینکه سوءظن یک بیماری روانی است که هر اندازه به آن اهمیت داده شود، میدان بیشتری برای فعالیت می‌یابد. تجسس، بها دادن به بافته‌های ذهنی است. وقتی شما به توهمات خود اهمیت می‌دهید، در تجسستان هم حالت روانی سوءظن دخالت می‌کند و تحلیل شما را از یافته‌هایتان واژگونه می‌نماید. از همین روست که تجسس، نه تنها سوءظن شما را برطرف نمی‌کند؛ بلکه آتش آن را شعله‌ورتر هم می‌کند.
ج) پرهیز از تحقق سوءظن

مقصود از تحقق سوءظن آن است که انسان حالت قلبی خود را نسبت به همسرش با توجه به سوءظن تغییر داده و در عمل نیز با او متناسب با همان گمان بدش عمل کند.انسان بدگمان باید از تحقق سوءظن بپرهیزد تا بتواند از بدگمانی خلاصی یابد.
د) توجه به گام چهارم

گام چهارم این بود که همان طور برخورد کنیم که دوست داریم با ما برخورد کنند. این گام در بسیاری از گلوگاه‌های حساس زندگی به کمکمان می‌آید. واقعاً ما دوست داریم که همسرمان دربارة کارهای ما چگونه بیندیشد؟ آیا دوست داریم که کارهای ما را به بدترین وجه ممکن آن حمل کند؟ اگر کمی با انصاف قضاوت کنیم، خواهیم دید که بدترین برخورد ممکن با همسر آن است که کارهای او را به صورت بد آن تفسیر کنیم.
ﻫ) عبرت‌گیری

کسانی که به همسرشان بدگمان هستند، بارها و بارها به اشتباه بودن گمان‌های خود پی برده‌اند. عبرت گرفتن که پیش از این در بحث مبارزه با عصبانیت از آن یاد کردیم، می‌تواند عامل مهمی برای زدودن گمان‌های بد باشد.
و) مشاوره

گاهی هم سوءظن از حد خارج می‌شود و به صورت یک عادت روانی و یا به تعبیر بهتر، به صورت یک بیماری روانی درمی‌آید؛ در این صورت بهترین توصیة ما برای درمان این بیماری، مشاوره با یک مشاور متعهد و متخصص است.
محسن عباسی ولدی

گام‌های زندگی مشترک

گام‌های زندگی مشترک
فسمت پانزدهم

اشاره

گاهی فکر می‌کنیم زندگی چقدر سخت است؛ شاید هم تلخ؛ گویی همه چیز تکراری است و روح ندارد؛ همة این‌ها از آنجا سرچشمه می‌گیرد که منش‌ها و روش‌های صحیح برای بودن در کنار هم و همراه هم بودن را نمی‌دانیم؛ یا نیاموخته‌ایم یا اگر آموخته‌ایم؛ نمی‌دانیم چگونه باید اجرایش کرد. اما این روش‌ها و منش‌ها مهم‌اند؛ حتی اگر جزئی و پیش پا افتاده باشد.
داشتن یک زندگی ایده‌آل، با نشاط و خوب، رعایت یک سری اصول و قواعد صحیح زندگی را می‌طلبد. خواندن و عمل کردن به سلسله مباحث گام‌های زندگی مشترک، ما را تا حدودی به آن مرتبه از آرامش و سکون واقعی می‌رساند.
گام نوزدهم: احترام متقابل

احترام به شخصیت همسر باید ناموس زندگی مشترک باشد. به هیچ وجه و به هیچ بهانه‌ای نباید، به همسر بی‌احترامی کرد؛ حتی در اختلافات و اوج عصبانیت.
بی‌احترامی به دیگران، نشانة پستی روح انسان است. اگر کسی که به او بی‌احترامی می‌شود، از مؤمنان باشد؛ زشتی این عمل بیشتر می‌شود تا جایی که چنین عملی نوعی جنگ با خداوند دانسته شده است. احترام فقط وظیفة زن نیست؛ مرد هم باید به همسرش احترام بگذارد.
مطمئن باشید کسی نمی‌تواند همسری را که موجب خُرد شدن شخصیت او شده، به راحتی دوست بدارد و ناسازگاری‌های او را تحمل کند. برخی برای ابراز وجود و اعلام سُلطه بر طرف مقابل، در موقعیت‌های مختلف از همسر خود زهر چشم می‌گیرند تا حساب کار را برای همیشه در دست داشته باشد. این افراد برخورد تند و غیرمحترمانه را وسیلة کارسازی برای رسیدن به این هدف می‌دانند، در حالی که از این نکته غافلند که بین رفتارهای غیرمحترمانه و اختلاف، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. هر چقدر حریم شخصیت زن و شوهر به وسیلة هم بیشتر رعایت شود، هم اختلاف کمتر می‌شود و هم اختلاف‌های ایجاد شده به راحتی حل می‌گردد؛ اما هر اندازه دیوار احترام زن و شوهر از سوی یکدیگر شکسته و هتک گردد، تعداد و شدت اختلاف، بالا می‌رود و اختلاف‌های ایجاد شده نیز حل نمی‌شود و یا به سختی حل می‌شود.
تمام رفتارها و گفتارها باید به گونه‌ای باشد که شخصیت همسر زیر پا لِه نشود. ناگفته پیداست که حفظ حرمت و شخصیت همسر در صورتی مفید خواهد بود که هم در جمع رعایت شود و هم در خلوت. برخی در جمع به همسرشان احترام می‌گذارند، اما در خلوت خانواده احترام را فراموش می‌کنند. برخی هم برعکس، در خلوت محترمانه برخورد می‌کنند و در جمع به همسرشان احترام نمی‌گذارند. یکی از توجیهات این دسته که بیشتر مردان هستند، این است که احترام به همسر در مقابل دیگران ممکن است برای آن‌ها این شبهه را ایجاد کند که ما از همسرمان می‌ترسیم؛ برای مثال مردان می‌گویند، نمی‌خواهیم کسی بگوید که ما <زن ذلیل> هستیم. مشکل این افراد آن است که نگاه و قضاوت مردم را محور زندگی خود قرار داده‌اند. این‌ها حاضرند با بی‌احترامی، اقتدار خودشان را به رخ دیگران بکشند و در برابر آن، قیمتی معادلِ به خطر انداختن اصل زندگی پرداخت کنند.
برخی نیز خیال می‌کنند که به صورت کامل احترام همسر خویش را رعایت می‌کنند، غافل از اینکه بسیاری از رفتارهای آنان مصداق بی‌احترامی است. اگر برخی از مصادیق احترام و بی‌احترامی را با هم مرور کنیم، معلوم می‌شود که تا چه اندازه به همسرمان احترام می‌گذاریم.
مصادیق احترام و بی‌احترامی
صدا زدن

لحن صدا زدن همسر و کلمه‌ای که برای آن استفاده می‌کنیم، برای خود پیام دارد. اگر همسرمان را با لفظ خانم یا آقا و لحنی محترمانه صدا بزنیم، پیام حاصل از آن با زمانی که او را بدون پیشوند آقا یا خانم و با لحنی سبک صدا می‌کنیم، کاملاً متفاوت است. برخی صمیمیت را با خُرد کردن شخصیت اشتباه می‌گیرند؛ برای مثال همین اخلاقی که بسیاری از ما نیز گرفتار آن هستیم که تا دختر و پسر به عقد هم درمی‌آیند، لفظ <آقا> و <خانم> را از ابتدای اسم یکدیگر حذف می‌کنند و اسم این کار را هم صمیمیت می‌گذارند.
درخواست‌ها

برای انجام کاری می‌توان با لحنی تحکم‌آمیز و آمرانه از همسر چیزی را طلب کرد، اما همین درخواست می‌تواند با لحنی دوستانه و همراه با خواهش انجام بگیرد؛ برای مثال اگر تشنه هستیم می‌توانیم به همسرمان بگوییم: <یک لیوان آب بیاور>؛ اما نوع دیگر درخواست آن است که بگوییم: <خانم، اگر امکان دارد یک لیوان آب به من بدهید> یا اینکه: <خانم اگر زحمتی نیست یک لیوان آب می‌خواستم>. لحن تحکم‌آمیز، لحن غیرمحترمانه است و ادبیات خواهشی، پیام احترام را به همراه دارد. یا برای مثال اگر میوه در خانه نیست، زن می‌تواند بگوید: <امروز از اداره که برگشتید، میوه هم بخرید> یا اینکه بگوید: <میوه در خانه نیست. اگر زحمتی نیست، مقداری میوه هم در راه برگشت بگیرید>.
سلام

سلام کردن علاوه بر آثار مادی و معنوی، پیام‌های روانی بسیار زیادی دارد. افزون بر توصیه‌های عمومی دربارة سلام کردن، تأکید خاصی بر سلام کردن در محیط خانه وجود دارد که خود نشان از جایگاه ویژة سلام در خانواده دارد. یکی از اصلی‌ترین پیام‌های آن، پیام احترام است. وقتی من به کسی سلام و در آن پیش‌دستی هم می‌کنم، با این کار به او می‌گویم که برای تو احترام قائلم. لحن سلام کردن هم خیلی مهم است. وقتی لحن سلام کردن صمیمانه و به همراه کلمات محترمانه و محبت آمیز باشد، پیام بیشتری را با خود حمل می‌کند. گاهی به همسرمان سلام و به کلمة سلام بسنده می‌کنیم، گاهی هم علاوه بر کلمة سلام، از کلمات محترمانه و محبت آمیز دیگری هم استفاده می‌کنیم. این دو با هم تفاوت زیادی دارد.
گوش دادن

توجه به سخنان همسر، به این معناست که ما برای او و سخنانش ارزش قائلیم. از آن سو، بی‌توجهی به سخنان او این پیام را در خود دارد که من برای تو و سخنانت ارزشی قائل نیستم.
احترام به خانوادة همسر

معمولاً هر فردی نسبت به خانوادة خود حساسیت ویژه دارد؛ به همین دلیل نیز نوع برخورد ما با خانوادة همسر به صورت مستقیم در رابطة ما با خود او تأثیرگذار است.
نه زن و نه مرد، نباید به خانوادة همسرش بی‌احترامی کند. بی‌احترامی به خانوادة همسر، بی‌احترامی به خود همسر است. البته احترام به خانوادة همسر هم به معنای اجازه دادن برای دخالت در زندگی نیست. در این میان احترام به پدر و مادر همسر، به دو جهت از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ اول آنکه پدر و مادر همسر به جهت نقشی که در تولد و تربیت فرزندشان ـ که همسرمان است ـ داشته‌اند، بر عهدة ما حقی دارند که حداقل کاری که ما می‌توانیم در قبال آن‌ها انجام دهیم، برخورد احترام آمیز است و دوم آنکه آن‌ها به جهت سن بیشتری که دارند، واجب الاحترام هستند.
فحش دادن

اثر تخریبی ناسزا گفتن و فحش دادن بر فضای احترام‌آمیز خانواده قابل وصف نیست. این کار زشت از اعمالی است که حتی برای دشمنان هم روا دانسته نشده است؛ چه رسد به خانواده. ناسزاگویی نه تنها یک عمل اخلاقی بسیار زشت است؛ بلکه زمینة دشمنی و کینة میان زن و شوهر را نیز فراهم می‌آورد.
به هیچ دلیلی نباید اجازه داد پای ناسزا به سخنان ما باز شود. در فضای آلودة ناسزاگویی، آغاز کننده مقصر اصلی است و برای اینکه بتواند از بار سنگین عمل زشت خود آسوده شود، باید پوزش بطلبد.
کتک

متأسفانه برخی برای اثبات قدرت و ابهت خود و یا برای به کرسی نشاندن حرف‌هایشان از شیوة غیرانسانی کتک استفاده می‌کنند. کتک، از بزرگ‌ترین مصادیق بی‌احترامی است. کتک زدن، عامل تخریب بنای صمیمیت و احترام است. مایة تعجب است که کسی همسرش را کتک بزند و باز هم با او مراودات زناشویی داشته باشد!
تمسخر

تمسخر به هر دلیلی که باشد، شخصیت مسخره شونده را خرد می‌کند. کسی که همسرش را مسخره می‌کند، در اصل او را ابزار بازی می‌داند و برای خنداندن خود یا دیگران از این ابزار استفاده می‌کند. اگر چه تمسخر در جمع اثر منفی غیرقابل وصفی دارد، اما این بدان معنا نیست که تمسخر در خلوت زن و شوهر بی‌تأثیر باشد.
یکی از اصلی‌ترین آثار منفی تمسخر، آن است که رابطة صمیمی و محبت آمیز میان زن و شوهر را از بین می‌برد و مسخره شونده دیگر نمی‌تواند محبت خالصانه‌ای به مسخره کننده داشته باشد.
برخی به خود اجازه می‌دهند تا به نام <شوخی> همسرشان را مسخره کنند، در حالی که انتخاب چنین راهی فریب دادن خویشتن و کاری جاهلانه است. سرزنش نیز یکی دیگر از مصادیق بی‌احترامی است که به جهت اهمیت ویژة آن در گام بعدی به صورت مستقل به آن خواهیم پرداخت.
آنچه گفته شد برخی از مصادیق احترام یا بی‌احترامی بود، اما در یک قانون کلی باید هر رفتار یا گفتاری که نشان از احترام به فرد مقابل دارد، در برابر همسر به نمایش گذاشت و از هر حرف یا عملی که بوی بی‌احترامی به همسر می‌دهد، باید پرهیز کرد.
یک تذکر مهم

همان‌طور که باید در جمع به شخصیت همسر احترام گذاشت؛ باید در جمع دیگران از ابراز صمیمیت‌هایی که شایستة خلوت زن و شوهر است، پرهیز کرد. متأسفانه مشکل اصلی ما این است که مرزها را نمی‌شناسیم. یکی در جمع به همسرش اهانت می‌کند، یکی آن چنان ابراز محبت و صمیمیت می‌کند که انگار کسی جز خود او و همسرش در آنجا حاضر نیست.
محسن عباسی ولدی

همسر خوش اخلاق من!

همسر خوش اخلاق من!
اخلاق بعد از دینداری مهمترین چیزی است که باید هنگام انتخاب همسر به آن توجه کنید، زیرا یکی از مهمترین اصول موفقیت زن و مرد در زندگی مشترک توجه به مـسـائل عـاطـفـى یکدیگر است. این امر نیز حاصل نمی شود مگر با خوش اخلاق و مهرورزی به همسر و فرزندان. اما اگر هر دو نفر (زن و مرد) یا یکی از آنها بد اخلاق باشند، این اصل مهم کم کم در زندگی شان گم شده و زندگی رنگ و بوی تاریکی، تلخی و جدایی به خود می گیرد.
پیامبر گرامی اسلام (صلی ‌الله‌ علیه‌ و آله) در این رابطه می فرمایند: «با کسى که اخلاق و دینش مورد پسند باشد، ازدواج کنید. اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگى در زمین به وجود خواهد آمد». (وسائل الشیعه، ج‏14، ص 51.)
و در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم: هر شخصی در میان خانه و خانواده خویش به سه خصلت نیازمند است و اگر در سرشتش هم نباشد باید خود را بدان مکلف سازد: معاشرت نیکو (خوش اخلاقی)، گشاده دستی حساب شده و غیرت ورزی در حفظ ناموس. (تحف العقول، ص 322)
گاه برخی از ما جوانان گمان می کنیم که فرد مقابلی که برای ازدواج یافته ایم با اینکه خیلی به خوش اخلاقی شهره نیست اما ویژگی های خوب دیگری چون ایمان، تناسبات لازم و ... دارد که به واسطه وجود آنها می توان از این یک بدی چشم پوشید.
اما توجه به این امر بسیار مهم است که اخلاق باید پس از ایمان از مهمترین ویژگی های افراد برای ازدواج محسوب شود زیرا اگر همسری بد اخلاق باشد:
- مهر و محبت میان زن و مرد از بین می رود، غم، اندوه و کدورت حاصل می گردد و طراوت و شادابى زندگی را از بین می برد.
امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: هرکس بد اخلاق باشد، خانواده اش از او ناراحت و ملول می شود. ) بحارالانوار، ج 75، ص 53.)
-یکی از مهمترین اهداف ازدواج به آرامش رسیدن مرد و زن است. اما اگر همسر بداخلاق باشد، نه تنها آرامش و صفایی در محیط خانه و خانواده ایجاد نمی شود بلکه ترس و دلهره بسیار از همسر و ناآرامی جای آن را می گیرد.
- بداخلاقی دوستان را کم کرده و بر دشمنان می افزاید. در واقع چنین افرادی به دلیل بدخلقی همه دوستان و آشنایان را از خود دل زده و دور کرده و به جای مهر و محبت بذر نفرت، کینه و دشمنی در دل آنها می کارد.
امام علی (علیه السلام) در این رابطه نیز می فرمایند: هر کس درشت خوی باشد، دور و برش خالی گردیده و کسی در کنار او نمی ماند. ) غررالحکم، ص 264.)
- زنـدگـى مشترک، فراز و نشیب هاى بسیاری دارد که افراد برای رویارویی و غلبه بر آنها نیازمند روحـیـه اى بالا و اخـلاقـى پسندیده هستند. زن و مرد اگر از این مزیّت بهره اى نداشته باشند، نـمـى تـوانند با تفاهم و همکارى متقابل، بر مشکلات زندگى چیره شده و بار سنگین آن را به مقصد برسانند.
-اصـلاح صـفـات اخلاقی نـاپـسندی چون لجاجت و یکدندگى، تکبر، بى‌ادبی و... ـ در صورت ریشه دار بودن ـ نیازمند تلاشی طاقت فـرسـا و زمـانـى طـولانـى است. پس افراد باید از همان ابتدا به صفات اخلاقى فرد مقابل توجّه نمایند، تا براساس آن بتوانند همسرى خوب و شایسته انتخاب کرده و به زندگى سعادتمندا‌نه اى دست یابند.
البته آنچه در راستای صفات خوب و پسندیده اخلاقی شایان توجه است این است که این صفات در افراد متفاوت دارای شدت و ضعف است. یعنی ممکن است برای کسی بدترین صفت اخلاقی دروغ گویی باشد در حالیکه برای دیگری دروغ گویی صفت خیلی مذمومی هم نیست. لذا هر فردی باید متناسب با تعاریف و اعتقادات خود از این مفاهیمِ اخلاقی، همسری شایسته انتخاب کند تا مبادا تفاوت در این امور باعث ایجاد برخی اختلافات در زندگی مشترک شود.
تبیان

خرده اختلاف های نامزدی

خرده اختلاف های نامزدی
ساره ده دقیقه ای بود که جلوی در دانشگاه منتظر اومدن نامزدش بود. دیروز با علی قرار گذاشته بودند که بعد از دانشگاه با هم به خانه مادرعلی بروند.
خرده اختلاف های نامزدی

شماره علی را گرفت. صدایی نالان به گوشش رسید. گفت: علی جان سلام پس تو کجایی؟
علی در پاسخ گفت: اِ باید میامدم دنبالت؟ راستش حوصله ندارم بگذار برای یک روز دیگر. ولی ساره آنقدر اصرار کرد که بالاخره علی پذیرفت. هنوز یک ساعتی از رسیدنشان به خانه مادر علی نگذشته بود که با چشمی پر اشک از بیرون آمد و مدام زیر لب با حرص می گفت: واقعاً که معلوم نیست چشه! با هر زبونی سعی می کنم بفهمم چرا تو خودشه اهمیت نمی ده. آخرشم بلند شد رفت تو اتاقش. منو ببین به خاطر کی اینهمه راه پاشدم اومدم اینجا...
اتفاقی که برای ساره خانم افتاد خیلی وقتها برای خیلی از خانم ها در دوران نامزدی می افتد. یعنی یک دفعه و بدون اینکه خانم اشتباهی کرده باشد رفتار همسرش تغییر می کند. بی حوصله می شود، مدام به گوشه ای خیره شده و به فکر فرو می رود، ناراحتی و غم از صورتش می بارد و...
خانم هم که متوجه ناراحتی نامزدش می شود می خواهد به هر نحوی که شده از مشکل او با خبر شود و راه حلی برای آن بیابد. به همین دلیل شروع به سوال می کند. اما جواب های سربالای نامزدش او را بیشتر کنجکاو و مصر به دانستن مشکل می کند. در این حالت یا ناراحت می شود و با نامزدش قهر می کند و یا اینکه به اصرار خود برای آگاهی از علت ناراحتی وی تا جایی ادامه می دهد که نامزدش کلافه شده و او را ترک کند.
در هر دو حالت، نصیب خانم از این ماجرا حس ناراحتی، غم، بی توجهی نامزد و گاه خشم و بهره مرد ناراحتی بیشتر، عصبی شدن و خشم فراوان می شود.
بهتر است خانم ها زمانی که احساس کردند نامزدشان به درون غار تنهایی اش رفته است، او را تنها بگذارند و بدانند که در این شرایط او به نبودِ خانم بیشتر از بودن او نیازمند است. تنهایی و فکر کردن مرد تنها درمان این مشکل است
اما فکر می کنید علت ایجاد این مشکل و اختلاف میان زن و مرد چیست؟
برای همه انسانها اتفاق می افتد که برای دوره ای کوتاه، نیازمند خلوت و تنهایی باشند. مردان نیز از این امر مستثنی نیستند. روان شناسان اصطلاحاً به این امر «پناه بردن مردان به غار تنهایی شان » می گویند.
معمولاً مردان زمانی که کوهی از افکار و مشکلات غیر قابل تحمل به آنها هجوم می آورد، به غار تنهایی شان پناه می برند و در آن به مسائل خود می اندیشند تا راه حل منطقی برای آنها بیابند. در این حالت آنها دوست دارند که با خود، افکار و مشکلاتشان تنها باشند و کسی مزاحم شان نشود.
در مقابل خانم ها زمانی که متوجه ناراحتی آنها می شوند، به دلیل علاقه فراوانی که به فرد مقابل دارند سعی می کنند به هر نحوی شده مشکل را شناخته و نامزدشان را در حل آن یاری رسانند اما با بی میلی وی رو به رو می شوند.
دوران نامزدی در کنار اینکه بسیار زیباست، سختی های بسیاری هم دارد. بلاتکلیفی، تامین هزینه های بالای ازدواج، تامین مسکن، حرف و حدیث های اقوام و آشنایان و... همه و همه مشکلاتی هستند که دختر خانم و آقا پسر باید در این دوران آنها را تحمل کنند.
خرده اختلاف های نامزدی

آقایان وقتی در دوران نامزدی با این تنش ها و مشکلات مواجه می شوند و می خواهند آنها را به تنهایی حل کنندوارد غارتنهایی شان می شوند. در واقع علاوه بر اینکه این غار قدرت درک و منطق مردان را بیشتر کرده و آنها را در حل مشکل یاری می رساند، یک نیاز روحی نیز محسوب می شود. مردان معمولاً در این زمان به خود، کارهایی که تا به حال انجام داده اند و... نیز می اندیشند و بدین شکل خود را ارزیابی می کنند.
به همین دلیل بهتر است خانم ها زمانی که احساس کردند نامزدشان به درون غار تنهایی اش رفته است، او را تنها بگذارند و بدانند که در این شرایط او به نبودِ خانم بیشتر از بودن او نیازمند است. تنهایی و فکر کردن مرد تنها درمان این مشکل است.
در حالیکه اگر خانم این غار را به رسمیت نشناسد نه تنها هرگز نمی تواند به همسرش در حل مشکلاتش کمک کند بلکه نیاز روحی او را درک نکرده، مشکلی بر مشکلاتش افزوده و بیشتر ناراحت و عصبانیش کرده است و این یعنی آغاز یک دعوای بزرگ.
خانم ها باید بدانند که اگر نامزدشان در غار تنهایی به این نتیجه برسد که مشکلش را با مشورت گرفتن از او می تواند حل کند، حتماً این کار را انجام خواهد داد. در ضمن اگر مرد را برای مدتی به حال خود تنها بگذارند، او کم کم از غار بیرون می آید و دوباره همان مرد مهربان روزهای قبل می شود اما اگر بخواهید که او را به زور از غار بیرون بکشید نه تنها بیشتر در غار فرو رفته و دیرتر از آن خارج می شود بلکه ممکن است شما را به دلیل نشناختن حریم غارش توبیخ کند. پس غار تنهایی نامزدتان را بشناسید و به آن احترام بگذارید.
تبیان

نامزدی موفق (2)

نامزدی موفق (2)
وقتی نامزد کوچک بود
 
یکی از چیزهایی که باید در مورد نامزدتان بدانید، جو حاکم بر خانواده اش است
در مقاله قبل گفتیم که در یک نامزدی خوب، دو طرف باید درست و درمان همدیگر را بشناسند. گفتیم که ویژگی های آدمیزاد خیلی عمیق تر از رنگ مورد علاقه و ماه تولد و از این چیزهاست. تمام مطلب را هم گذاشتیم روی ابعاد مختلف شخصیت و تأکید هم کردیم که هر چه شخصیت شما بیشتر به هم شبیه باشد، احتمال بیشتری دارد که زندگی آینده تان بدون تنش تر باشد. اما غیر از تیپ شخصیتی، شما چیزهای دیگری هم باید در مورد نامزدتان بدانید؛ مثلاً میزان استقلال از خانواده پدری، هم در دخترها و هم در پسرها خیلی مهم است. غیر از این، هر خانواده ای جو خاص خودش را دارد و جو حاکم بر خانواده است که خیلی از رفتارهای عاطفی فرد مقابل شما را شکل می دهد. شما برای شناخت نامزدتان، باید در مورد خانواده اش هم چیزهای زیادی بدانید.

چقدر مستقل شده است؟
 
روان شناس ها به استقلال از خانواده می گویند «تمایز یافتگی». تمایز یافتگی یعنی اینکه فرد چقدر از خانواده اصلی اش استقلال عاطفی پیدا کرده و از وابستگی خارج شده است. تمایز یافتگی و استقلال عاطفی از خانواده پدری، بخشی از فرایند رشد انسان است که باید آن را طی کرد.
نکته 1: معمولاً خانم ها تمایز یافتگی کمتری دارند؛ یعنی بیشتر به خانواده هایشان وابسته اند. اما اگر این تفاوت در وابستگی و تمایز زن و مرد خیلی زیاد باشد، زندگی تلخ می شود.
نکته 2: اگر هر دو طرف ازدواج تمایز نایافته باشند، باز هم مشکل ایجاد می شود.
نکته 3: مشکل وقتی شدیدتر می شود که یکی از دو طرف به شدت به خانواده پدری وابسته باشد و طرف مقابل وابستگی خاصی به خانواده نداشته باشد. اصلاً نوع نگاه این دو به زندگی متفاوت است و این وابستگی متفاوت در زندگی به شدت مشکل ایجاد خواهد کرد.

دلبستگی اش چه شکلی است؟
 
افراد سبک های دلبستگی متفاوتی با هم دارند. سبک دلبستگی در سال های اولیه کودکی در رابطه با مادر شکل می گیرد اما آدم ها همین شیوه ارتباط عاطفی را در بزرگسالی و با دیگران هم تکرار می کنند. در مورد سبک های دلبستگی می شود سؤال هایی از نامزد محترم پرسید که سبکش را مشخص می کند. سعی کنید نوع این دلبستگی را بشناسید. هر کدام از سبک ها دنیای متفاوتی دارند:

سبک دلبستگی ایمن:
 
کسانی که دلبستگی ایمن دارند، از دو سبک دیگر روابط موفق تری دارند. آنها عزت نفس بالایی دارند و احساس می کنند که دیگران آنها را دوست دارند. آنها با این جمله ها در مورد خودشان موافقند:
برقراری روابط صمیمانه با دیگران برای من آسان است.
به راحتی به دیگران وابسته می شوم.
وقتی دیگران به من وابسته می شوند، راحت هستم.
نگران طرد شدن یا وابستگی بیش از حد به دیگران نیستم.

سبک دلبستگی اجتنابی:
 
کسانی که دلبستگی اجتنابی دارند، بیشتر دوست دارند که تنها باشند و از درگیری زیاد اجتناب می کنند. آنها وابستگی و نزدیکی با دیگران را خطرناک می دانند چون فکر می کنند دیگران می خواهند آنها را اذیت کنند. آنها جمله های زیر را در مورد خودشان صادق می دانند:
نزدیک شدن به دیگران برای من راحت نیست.
به سختی می توانم به دیگران اعتماد کنم.
وقتی کسی زیاد با من صمیمی می شود احساس ناراحتی می کنم.
از وابسته شدن به دیگران خوشم نمی آید.

سبک دلبستگی مضطرب ــ دو سوگرا:
 
کسانی که سبک دلبستگی مضطرب ــ دوسوگرا دارند، معمولاً در رابطه احساس ناامنی و حسادت می کنند. آنها، هم دوست دارند به دیگران نزدیک شوند و هم دائم می ترسند که طرد شوند. جمله های زیر در مورد آنها صادق است:
آن قدر که من می خواهم، دیگران حاضر نیستند به من نزدیک شوند.
اغلب نگرانم که نامزدم واقعاً مرا دوست نداشته باشد.
دوست دارم کاملاً با دیگران صمیمی و یکرنگ شوم و همین باعث می شود دیگران طردم کنند.
نگرانم که به دیگران نزدیک شوم و بعد آنها من را طرد کنند.
نکته: وقتی توانستید سبک دلبستگی خود و نامزدتان را بشناسید، هم آگاهی بیشتری نسبت به مشکل دارید و هم می دانید که از کجا باید برای رفعش تلاش کنید. در واقع مشکل در اینجا یعنی نداشتن سبک ایمنی و راه حلش این است که باید به شکل ریشه ای آن را حل کرد و تغییرش داد. یعنی باید به روان شناس بالینی مراجعه کرد. کسانی که سبک دلبستگی ایمن ندارند، زندگی دوران نامزدی را، هم به خودشان تلخ می کنند و هم به نامزدشان.

چه جور خانواده ای دارید؟
 
یکی از بهترین توصیه ها برای ازدواج ها در دوران نامزدی، این است که تا حد امکان، وقت خود را با خانواده همسر آینده شان بگذرانند. توجه به نوع برخورد پدر و مادر نامزدتان با یکدیگر و همچنین برخورد آنان با فرزندانشان (به خصوص همسر آینده تان) اطلاعات زیادی به شما می دهد. البته معمولاً خانواده ها هم از خودشان یک ویترین خوشگل ارائه می دهند اما کم کم و با زرنگی می توانید شیوه های ارتباطی خانواده همسرتان را کشف کنید. یکی از راه هایی که می تواند به شما کمک کند خانواده هسمرتان را بهتر بشناسید، توجه به مرزهای نامرئی بین آدم های آن خانواده است.
هر خانواده ای برای خودش تقسیم بندی ای کشوری دارد. این تقسیم بندی در ساده ترین شکلش به اندازه آدم های یک خانواده است؛ مثلاً در یک خانواده فرضی پنج تا مرز وجود دارد؛ پدر، مادر، خواهر بزرگ تر، خواهر کوچک تر و پسر هفت ساله. این خانواده در یک قرارداد نانوشته توافق کرده اند که هر کسی چه وظیفه ای در قبال خودش و خانواده اش دارد، چه آزادی هایی دارد و چه محدودیت هایی.
این مرزها هستند که معین می کنند پدر نان آور خانه باشد یا مادر، دخترها تا چه سنی می توانند لباس هم را بپوشند و پسر تا چه سنی می تواند کنار پدر و مادرش بخوابد. مرزهای خانواده سه شکل مختلف دارند:

1ــ مرزهای در هم تنیده:
 
این خانواده ها در بین روان شناسان خانواده به «خانواده با درهای باز» مشهورند. توی این خانواده ها همه چیز شلم شورباست؛ بی قانونی مطلق؛ ملغمه ای که در آن هیچ کس شکل خودش را پیدا نکرده است، همه به شدت به هم وابسته اند، مشق های بچه کوچک را بیشتر وقت ها بچه بزرگ تر می نویسد، جای مشخص برای خواب پدر و مادر در نظر گرفته نشده است یا اگر در نظر گرفته شده، کاربری های دیگری هم مثل محل بازی و احتمالاً خواب بچه ها هم پیدا کرده است، همه لباس همدیگر را می پوشند، دست همه توی جیب همدیگر است و شماره رمز کارت بانک پدر را همه دارند. اگر به یکی از اعضای این خانواده استرسی وارد شود، همه اعضای دیگر آن قدر به هم می ریزند که عملاً هیچ کاری نمی توانند انجام دهند.
این خانواده ها باعث فلج روانی بچه ها می شوند و باعث می شوند که بچه ها هیچ وقت کاملاً مستقل شدن را یاد نگیرند. بچه های این خانواده ها همیشه بچه و وابسته نگاه داشته می شوند و مهارت های ارتباط درست با دیگران و احترام به حریم شخصی دیگران، هیچ وقت در این خانواده ها یاد داده نمی شود. گرچه گاهی بعضی از رفتارهای مرزهای به هم تنیده جواب می دهند ــ مثلاً موقع فشار اقتصادی، پوشیدن لباس های همدیگر نشانه فهم یک خانواده است یا وقتی که مادر برای بر طرف کردن نیازهای نوزادی بین خودش و نوزاد مرزی نمی بیند ــ اما مسأله این است که خانواده با درهای باز، همیشه فرزندان را نوزاد نگه می دارد.
در صورتی که نامزد شما چنین خانواده ای داشته باشد، اگر خانواده خود شما هم از این نوع هستند که هیچ اما اگر این گونه نیست، احتمال به وجود آمدن مشکل زیاد است.
تصور دو نفر که یکی شان از مرزهای درهم تنیده آمده باشد و یکی از مرز بسته، کاملاً متفاوت است؛ مثلاً زن دوست دارد که توی جیب شوهرش دست کند اما مرد کاملاً به مستقل بودن حریم ها معتقد است.

2ــ مرزهای خشک و بی انعطاف
 
این یکی دقیقاً برعکس اولی است. در خانواده هایی که مرزبندی داخلی شان خشک است، ما بیشتر با یک پادگان نظامی روبه رو هستیم؛ هر کس کار خودش را انجام می دهد هیچ کس به هیچ کس کمک نمی کند حتی اگر واقعاً یکی از اعضای خانواده درمانده باشد، هیچ کس هیچ کس را تشویق نمی کند و هیچ کس دلش برای کسی نمی سوزد. در این خانواده ها وظیفه هر کس خیلی خشک مشخص شده است؛ مثلاً پدر در هر حال باید پول در بیاورد، مادر هر روز غذا بپزد، پسر هر روز به مدرسه برود و در یک ساعت مشخص بر گردد. دختر به دانشگاه برود و در همان ساعت مشخص شده برای پسر مدرسه ای به خانه برگردد. این خانواده ها از نظر قدرت به یک پادگان نظامی و از لحاظ عاطفه به یک «مجمع الجزایر خانواده نام» شبیه هستند. بچه هایی که در این خانواده ها پرورش می یابند، عزت نفس پایینی دارند و برای شروع رابطه صمیمانه با دیگران به شدت مشکل دارند. اگر هم شما و هم همسرتان از چنین خانواده هایی باشید احتمالاً می توانید با هم زندگی کنید اما اگر ذهنیت شما مثل خانواده با مرزهای باز کاملاً شلخته و ذهنیت نامزدتان نظامی مآبانه باشد، نمی توانید با هم یک خانواده شاد را تشکیل دهید.

3ــ مرزهای منعطف
 
خیلی از خانواده ها مرزهایشان نه کاملاً در هم تنیده است و نه کاملاً خشک. خانواده هایی که مرزهای منعطف دارند، در درجه اول مرزهایشان را مشخص کرده اند؛ یعنی خیلی واضح و روشن، هر کس وظیفه خودش را می داند و کسی ابهام ندارد که چه کاره است؛ مادر خانه می داند که خرید تا کجای کار با اوست و از کجا آن طرف تر با پدر خانواده. در شرایط معمول کسی سلیقه خودش را به دیگری تحمیل نمی کند و کسی لباس کس دیگری را نمی پوشد. خلاصه اینکه هر کسی حریم خودش را درست و حسابی می شناسد. اما همه اینها یک «اما» دارد؛ در خانواده های سالم، در شرایط ضروری این مرزها و وظیفه ها قابل تغییرند؛ مثلاً اگر در این خانواده، وظیفه پسرها بعد از اتمام تحصیلات، استقلال مالی تعریف شده بود، پدر در عین احترام به این قانون می تواند یک سرمایه مالی هم برای شروع کار پسر در نظر بگیرد یا اگر ساعتی برای برگشت دختر جوان خانواده به خانه مشخص شده بود، زیر مجموعه والدین، در شرایطی که دختر دلیل موجهی برای دیر کردنش داشته باشد، آسان گیر هستند. در این خانواده ها زیر مجموعه والدین نیازهای هر مقطع سنی را به خوبی می شناسند و بر اساس همین نیازها، وظیفه ها و آزادی هر فرد معلوم می شود. مرزهای انعطاف پذیر باعث می شوند کودکانی مستقل، خلاق و در عین حال عاطفی در خانواده رشد کنند. در این خانواده ها عاطفه می تواند مرزهای منطقی خانواده را جابه جا کند. اصلاً لذت بودن با خانواده به خاطر همین عاطفی بودن قوانین خانواده است و گرنه آدم شب از اداره بر نمی گشت به خانه! اگر نامزد شما از این خانواده هاست که فبها، اما یادتان باشد که اگر خودتان هم در چنین خانواده ای بزرگ شده اید، در این مورد مشابه هستید و گرنه لااقل باید نگاهتان را نسبت به ماهیت خانواده عوض کنید.
منبع:همشهری جوان، شماره 236

کاتی مهم و کلیدی برای جوانان در آستانه ازدواج

کاتی مهم و کلیدی برای جوانان در آستانه ازدواج
:: تناسب فرهنگی
 
ما تناسب فرهنگی داریم، آنها از نظر فرهنگ با ما متفاوت اند؛ راستی فرهنگ یعنی چه؟ فرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف می کند. آن، به ما می گوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید صورت گیرد؟ از آنجا که فرهنگ ها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آنها نیز فرق می کند. به عنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذری ها بسیار متفاوت تر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالی هاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است.
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار می شویم این فرهنگ ماست که می گوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و... هیچ کاری نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصله های فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
حال اگر 2 نفر همه خصوصیات شان (که ذکر شده و خواهد شد) با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کرده و بگویند چه بیخود است! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونه ای هم فرهنگ می شوند.

:: تناسب شخصیتی
 
هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر 2 نفر که ازدواج می کنند، تفاوت های شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی می شوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برون گراست و راحت ابراز احساسات و عواطف می کند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج می کند که انسانی درون گراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است. این دو در طولانی مدت دچار مشکل می شوند؛ با هم هستند ولی احساس تنهایی می کنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر می شوند ولی به تدریج از هم فاصله می گیرند چون با هم تناسب ندارند و نمی توانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند.

:: تناسب اعتقادی
 
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و بخاطر هیچکس نمی آیند و بروند. اگر 2 نفر که با هم ازدواج می کنند، این تناسب را ندارند، بدانند که اعتقادات تغییری نمی کند مگر بر اساس شناخت. به عنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج می کند و می گوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد. حجابی که به خاطر پسر می آید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچک ترین اختلافی پیش آید، برداشته می شود. وقتی انسان محجبه و نمازخوان می ماند که اعتقاداتش را پیدا کند، نه اینکه صرفا به خاطر نگاه داشتن حرمت شخص دیگری آنهم بصورت مقطعی باشد. اگر فردی بی اعتقاد است، باید در ابتدا حوزه آشنایی او را پیدا کرد تا او با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.

:: تناسب تحصیلی
 
این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا می تواند باشد)، جزء مسائلی است که می گوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه می توانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمی آید. اگر دختر فوق لیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد (در حالی که به غلط جا افتاده که شوهر باید بالاتر باشد) ولی اصولا بهتر است که هر دو هم سطح باشند. گاهی2 نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا می شوند و ازدواج می کنند. پسر دکترا می گیرد ولی دختر در همان مقطع مانده است. کم کم از هم فاصله می گیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت می شود.

:: تناسب اقتصادی، اجتماعی
 
طبقه اقتصادی، اجتماعی یک نوع نگرش به زندگی ایجاد می کند. وقتی 2 نفر از لحاظ طبقه اقتصادی، اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است. گاهی آدم هایی متعلق به طبقه اقتصادی، اجتماعی بالا نیستند ولی با فعالیت های اقتصادی، اجتماعی به این طبقه می رسند و صاحب خانه، ماشین، ویلا و... می شوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها می گویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این موضوع می کند. طبقه اقتصادی، اجتماعی به انسان ها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی می دهد. بنابراین وقتی 2 نفر از 2 طبقه اقتصادی، اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل بتدریج دچار مشکلات بسیار می شوند.

:: نقش رضایت والدین
 
از آنجا که عدم رضایت والدین تا سال های بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، خوب است که دو نفری که می خواهند ازدواج کنند، حتما خانواده هایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد کرد. باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث می شود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاش ها راضی نشدند، شایسته است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکر کنند. چرا که حقیقت امر این است که رضایت والدین تا زمانی که زندگی می کنند تأثیر خودش را دارد. بنابراین ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی انسان است. بدیهی است جدی گرفتن این مسئله و دقت در تمام جوانب می تواند زندگی موفقی را رقم بزند. در غیر اینصورت، پشیمانی و پریشانی نتیجه ازدواج عجولانه خواهد بود.
منبع:http://www.dostan.net